مناظرات و شعارهای انتخاباتی جناب دکتر روحانی را هنوز فراموش نکرده ایم، ایشان و برخی دیگر از نامزدهای انتخاباتی تنها راه مدیریت کشور را پایان دادن تحریم های ظالمانه معرفی می کردند و تنها چاره ی رفع آن را نیز در مذاکره با همان ظالم ها معرفی می کردند، مضامینی مانند این که چرخیدن سانتریفیوژها […]
مناظرات و شعارهای انتخاباتی جناب دکتر روحانی را هنوز فراموش نکرده ایم، ایشان و برخی دیگر از نامزدهای انتخاباتی تنها راه مدیریت کشور را پایان دادن تحریم های ظالمانه معرفی می کردند و تنها چاره ی رفع آن را نیز در مذاکره با همان ظالم ها معرفی می کردند، مضامینی مانند این که چرخیدن سانتریفیوژها نباید مانع چرخیدن چرخ اقتصاد و صنعت کشور باشد، عملاً نشان می داد که به زعم دولت، بین چرخیدن سانتریفیوژ و چرخ اقتصاد کشور یک وابستگی بسیار نزدیک وجود دارد و این عبارات چند نتیجه را در ذهن مخاطب داخلی و خارجی متبادر می ساخت:
تحریم های ظالمانه موجب قفل شدن چرخ اقتصاد گردیده اند.
تنها راه بازکردن قفل چرخ اقتصاد پایان یافتن تحریم هاست.
مذاکره و تعامل با قدرت های بزرگ، تنها کلید باز کردن قفل تحریم هاست.
۳ عامل فوق این نتیجه را حاصل می کند که بدون تعامل با قدرت های بزرگ، کشور قابل اداره نیست، در کنار موارد فوق که در همان بدو شروع دولت یازدهم و در فضای انتخاباتی قبل و بعد از انتخابات صورت گرفت، دولت در کوران مذاکرات و پس از ورود رسمی به عرصه مدیریت کشور عملاً منکر شد که ایران در اثر فشار تحریم ها به مذاکره رو آورده است و دیگر صریحاً بیان نشد که بدون پایان دادن به تحریم ها کشور قابل مدیریت نیست، لیکن اشتباهات راهبردی دولت همچنان در مذاکرات هسته ای در ۳ جهت ادامه یافت:
تأکید عملی برای اثبات نیاز حیاتی به برچیده شدن تحریم ها
جناب روحانی در برنامه ها و شعارهای انتخاباتی بارها تعامل با غرب و کدخدای شان (آمریکا) را عامل پایان یافتن تحریم معرفی کرد و حتی این مسئله به مثابه شعار کلیدی دولت روحانی تعریف شد و جناب هاشمی نیز همین اخیراً بر این مسئله صحه گذاری کردند که “روحانی، به درستی کلید مشکلات کشور را در تعامل و مذاکره تشخیص داده است” ، در صورتی که برخی جریان های سیاسی داخلی با این نظر مخالفند و معتقدند که می توان با مدیریت مبتنی بر مبانی اقتصاد مقاومتی فشار ناشی از تحریم ها را در گام اول خنثی کرد و در گام بعدی با خنثی شدن این تأثیر، خودبه خود، تحریم ها را از گزینه های میز طرف مقابل حذف کرد، دولت برای رد این فرضیه ی عزتمندانه، دست به برخی اقدامات فاقد صداقت و شفافیت می زند، مثلاً بنزین تولید داخل (که موجب شد تا ایران به لحاظ واردات بنزین تحریم نشود)، ناسالم و عامل آلودگی تهران معرفی می شود تا بهانه ای برای واردات بنزین باز باشد و یا مثال دیگر این که رفع تحریم های جزئی که مثلاً در گمرک صورت گرفته است به نحوی بزرگ می شود که گویا چه تأثیر به سزایی در مدیریت کشور داشته اند و این در حالی است که این موارد جزئی و کم اثرهستند و چه بسا با مدیریت منابع داخلی قابل جبران بوده اند.
تأکید بر این که تنها راه حل مسئله هسته ای، مذاکره و تعامل است
این که مقامات رسمی یک کشور تحت تحریم، به جای چنگ زدن به اجرای اقتصاد مقاومتی و استفاده از روش های مجرب دور زدن تحریم و افزایش رابطه با کشورهای بیشتر و استفاده از نهادهایی مانند شورای عدم تعهد، مدام بگویند “جز مذاکره، چاره ای برای حل مسئله هسته ای وجود ندارد” و در برابر توهین ها و جسارت های امثال کامرون، اوباما، وندی شرمن و … ، بازهم از عشق به تعامل و توهین به تعامل هراسان! می گویند، یقیناً این تلقی را در ذهن هرکسی ایجاد می کنند که کشور گزینه ی مقاومت را از میزش برداشته است و یا اصلاً اعتقادی به استفاده از آن ندارد و به زعم طرف مقابل، رسیدن به یک توافق کاملاً یک سویه در مذاکره با چنین کشوری، تنها با کمی چانه زنی میسر است، چرا که عملاً طرف مقابل از پیش بازنده بودن خود را پذیرفته است، به خصوص این مسئله آنجا بارزتر می شود که کسی حیات دولتش را در رسیدن به توافق ببیند و رسماً اعلام نماید که در صورت نرسیدن به توافق از سوی مردم خلع قدرت می گردد.
نمایش چهره ی بی طرفانه از سوی مذاکره کنندگان در مذاکرات
متأسفانه دستگاه دیپلماسی کشور در موارد متعدد به نحوی سخن گفته اند که گویا نقش بی طرف و میانجی را بین انقلاب و طرف مقابل بازی می کنند و به نحوی وانمود می کنند که نه تنها می خواهند ایران را از تحریم ها برهانند، بلکه می خواهند طرف مقابل را نیز از به قدرت رسیدن غرب ستیزان بازدارند، توصیه ی جناب ظریف به دوطرف مذاکره کننده مبنی بر این که خط قرمز تعیین نکنند و یا اصرار بر این که عدم توافق با دولت روحانی موجب بازگشت غرب ستیزان و افراطیون! می شود از مواردی است که به هیچ وجهی نه در چارچوب های عرف دیپلماتیک می گنجد و نه در دایره اختیارات و مجوزهای قانونی ایشان تعریف گردیده است، تلاش برای تشکیل کمپین های اساتید دانشگاه و هنرمندان، برای فشار به رسیدن توافق و القای وجود فضای مثبت در مذاکرات، بعضاً به نحوی گل درشت است که همه گمان می کنند دولت می خواهد به هر قیمتی به یک توافق (حتی حداقلی برای استفاده سیاسی از آن) برسد و حال این که این شعار نه تنها در رفتار دولتمردان آشکار است، بلکه در گفتار نیز از گفتن آن ابایی ندارند، به نحوی که رسماً شعار می دهند “هر توافقی از عدم توافق بهتر است” ، شعاری که حتی بانیان توافق ترکمانچای نیز حاضر به طرح آن نبودند.
دولت برای این وجهه ای بی طرفانه از خود نشان بدهد، از یک سو انقلابیون استکبار ستیز را افراطی می خوانند و از سوی دیگر طرف مقابل را مؤدب و باهوش معرفی می کنند، از یک سو در برابر منتقدان به شدت واکنش نشان می دهد و از طرف دیگر افزایش تحریم ها را منکر می شوند و در سخت ترین موضع گیری ها، نقض آشکار توافقنامه موقت را تنها به آزردن روح توافقنامه تخفیف می دهند.
نتیجه:
ادامه نرمش های گفتاری و رفتاری بدون ارائه ی وجهه ی قهرمانانه در مذاکرات هسته ای و اهتمام صریح به مسائل حزبی و گروهی در این خصوص، عاملی خواهد بود تا پرونده ی مجوزی که برای نرمش قهرمانانه ی دولت یازدهم بازشده بود، خیلی زودتر از مهلت ۴ ساله اش بسته شود.