کاهش نرخ رشد فرزندآوری یا کم فرزندی از مواردی است که تأثیرات زیادی بر جامعه، خانواده ها و افراد میگذارد که در این مطلب به صورت مختصر به تأثیرگذاری این عامل در خانواده ها خواهیم پرداخت. کاهش نرخ جمعیت معمولاً از خانواده ها شروع میشود و غالباً خانواده هایی که دچار کم فرزندی (تک فرزندی […]
کاهش نرخ رشد فرزندآوری یا کم فرزندی از مواردی است که تأثیرات زیادی بر جامعه، خانواده ها و افراد میگذارد که در این مطلب به صورت مختصر به تأثیرگذاری این عامل در خانواده ها خواهیم پرداخت.
کاهش نرخ جمعیت معمولاً از خانواده ها شروع میشود و غالباً خانواده هایی که دچار کم فرزندی (تک فرزندی یا دو فرزندی) هستند، آن را تشدید میکنند و این برای ایرانیان که تا دو سه دهه پیش با خانواده های پرجمعیت زندگی میکردند، تغییرات اساسی را ایجاد نموده است که در این مطلب، به این تغییرات خواهیم پرداخت:
برخلاف پیش بینی های روانشناسان، و شعارهای جامعه شناسان که برای کاهش جمعیت در دهه هفتاد مطرح شد، کم فرزندی موجب تربیت بهتر فرزندان نگردید و نسل قدیم نسبت به نسل جدیدی که در خانواده های کم جمعیت تربیت شده اند، بسیار موفق تر بوده اند، و امروز به تجربه ثابت شده است که درصد بیشتری از فرزندان امروزی که حاصل تربیت در خانواده های کم جمعیت و هزینه کردنهای بیشتر آموزشی و تفریحی هستند، لوس، تنبل، بی مسئولیت، بی ظرفیت، لجباز، تمامیت خواه، بی گذشت، بی ادب و غیرقابل تعامل هستند.
طبیعی است فرزندانی که در خانواده های تک یا دو فرزند رشد میکنند، از امکان ایجاد تعاملات عاطفی و اجتماعی به میزان زیادی محروم میشوند و این مسئله باعث شده است تا این فرزندان در فهم و تمرین مسائلی مانند ظرفیت برد و باخت، شراکت، کارگروهی، بخشش، گذشت، عذرخواهی، کنترل خشم، مدیریت احساسات، قهر و آشتی، دفاع از خود و… دچار معضلهایی گردند که غالباً در سایر محیطهای اجتماعی مانند مهدکودک یا مدرسه نیز مرتفع نمیشوند و در زندگی اجتماعی و خانوادگی این افراد در آینده اثرات خود را برجای خواهند گذاشت.
فرزندانی که در خانواده های تک فرزند یا دو فرزند تربیت میشوند، غالباً تمام وقت و ذهن و سرمایه والدین را به چگونگی تربیت و پیشرفت خود معطوف میکنند تا حدی که این موضوع به محل مناقشه و اختلاف والدین تبدیل میگردد که پس از درک این مسئله از سوی فرزندان، تلاش خواهند کرد تا از این نقطه ضعف در خانواده، نهایت استفاده را بنمایند و بعضاً برای رسین به خواسته های خود، والدین را در برابر هم قرار دهند. در چنین خانواده هایی، زن و شوهر بیش از این که به یکدیگر محبت کنند، وارد یک رقابت در جلب محبت و توجه فرزند خود میشوند و این مسائل در بسیاری موارد موجب سردی روابط والدین میگردد.
از تبعات کم فرزندی ، فرزندسالاری و حکمرانی ایشان در خانواده ها است، این مسئله تا جایی پیش میرود که فرزندان خود را مالک زندگی والدین میدانند و توقع دارند والدین خانه و فرش زیرپای خود را بفروشند و برای ایشان هزینه کنند، این رفتارها باعث شده است تا والدین علی رغم داشتن فرزندان کمتر، تا خرخره زیر بار قرض و قسط خرید موبایل، تبلت، خودرو، هزینه دانشگاه آزاد، هزینه های تفریح، جهیزیه، ازدواج، تأمین مسکن و… بروند و این به معنی تلخ ماندن کام والدین دربرابر ناسپاسی ها و توقعات سیری ناپذیر فرزند است ولی در خانواده های با فرزند بیشتر، فرزندان مانع زیاده خواهی های یکدیگر میشوند و والدین هم محوریت خود را حفظ خواهند کرد.
از تبعات کم فرزندی خانواده ها این است که به تدریج خانواده ها از داشتن عمو، عمه، دایی، خاله و به تبع آن فرزندانشان هم محروم میشوند و چنین خلایی برای کسانی که از نعمت وجود این عزیزان برخورداند قابل درک است که نداشتن این عزیزان چقدر تلخ است چرا که مسلما بخشی از نیازهای عاطفی همه ما توسط چنین اقوام نزدیکی تأمین میشود و استمرار وضعیت موجود باعث میشود نه تنها در آینده، فرزندان در خانه هایشان تنها باشند بلکه اقوامی هم برای دوستی و تعامل نداشته باشند.
مطمئناً یکی از مهمترین نتایج خانواده های تک و دو فرزند هم اکنون در بالا رفتن سن ازدواج و افزایش نرخ طلاق قابل مشاهده است، که این دوعامل خود در تشدید تحدید جمعیتی مؤثر خواهد بود. فرزندانی که تنها امید والدین هستند هم دیر برای ازدواج آماده میشوند و هم والدین دیر به ازدواجشان رضایت میدهند و پس از ازدواج نیز به دلیل عدم تربیت مناسب برای تعامل با همسر، به راحتی در مواقع اختلاف با همسر، خانواده را به بن بست میرسانند که این تنشها غالبا با دخالت والدینی که تعصب زیادی روی تک فرزندان خود دارند همراه میشود و به جای این که به آشتی ختم شود، به راحتی به نقطه جدایی و طلاق می انجامد.