مقاله تدبیر شرق درباره جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، با موضوع برگزاری اولین مجمع ملی این جبهه و با عنوان «لشگرکشی سه هزارو اندی نفره و قافله تدبیر و امید»، به قلم سید محمد علوی منتشر شده است که نگارنده در آن میکوشد ابتدا فرضیات مجعولی را مطرح کند و سپس بر اساس همان فرضیات […]
مقاله تدبیر شرق درباره جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، با موضوع برگزاری اولین مجمع ملی این جبهه و با عنوان «لشگرکشی سه هزارو اندی نفره و قافله تدبیر و امید»، به قلم سید محمد علوی منتشر شده است که نگارنده در آن میکوشد ابتدا فرضیات مجعولی را مطرح کند و سپس بر اساس همان فرضیات غلط، تحلیل پر از اشتباهش را به خورد مخاطب بدهد، البته ترس این مقاله و جریان حامی دولت از چنین مجمع باشکوهی، از عبارت «لشگرکشی سه هزار نفره» هویدا است، آن هم سه هزار نفری که از یک جمع ۵۰ هزار نفره از نیروهای انقلابی به مجمع ملی جبهه مردمی نیروهای انقلاب آمده بودند و تنها گوشه ای از دلبستگان و حامیان این جبهه و اعضای کمیته ها و کارگروه های آن هستند.
نگارنده مقاله تدبیر شرق درباره جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، مثل برخی دیگر از حامیان دولت و دولتمردان وانمود میکند که خیالش از عملکرد خوب دولت راحت است و تنها میخواهد جریان رقیب را تحلیل کند اما وقتی تحلیلش را برمبنای گزاره های دروغ و مقدمه تخریب قرار میدهد، آن ترس درونیش به خوبی عیان میشود؛ به عنوان مثال در بخشی از مطلب که در لید خبر هم آمده است، شاخصهایی مثل نداشتن «هوا و هوس، ساده زیست بودن، مهربان بودن و درد، فقر و بیکاری کشیده بودن و از آن رنج بردن، غصه خور مردم بودن، شجاع و باند باز نبودن» را تنها شاخصهای انتخاب رئیس جمهور در این جبهه برمیشمارد و با این فرض دروغ، با حالت طنز میگوید:
«…معیارهایی که در آن توانایی، تخصص، سابقه مدیریت عالی، پایگاه مردمی و … هیچ جایگاهی ندارد، به مزاح می نویسم، ولی این معیارها که مد نظر مجمع می باشد، من در میان خانواده و دوستانم چندین نفر را سراغ دارم که به نوع اعلاء تمامی خصوصیات مد نظر را دارند/ اتحاد باید پشتوانه اش برنامه ریزی باشد عزیزان، نه شعار و بازی با کلمات زیبا!»
و این درحالی است که نگارنده مقاله تدبیر شرق درباره جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، حتی زحمت نکشیده است به شاخصهای عمومی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی که در مجمع ملی این جبهه تصویب و در فضای عمومی هم منتشر شده است، نگاهی بیندازد، آنجا که مجموعه ای از شاخصهای مدیریتی مانند «توان و سابقه مدیریت و کارآمدی اجرایی»، «برخورداری از برنامه و تحولگرا بودن»، «روحیه کار جمعی و تشکیلاتی، سعه صدر و اعتقاد به استفاده از همه ظرفیتها»، «داشتن برنامه و راهحل ملموس برای حل مشکلات اصلی جامعه) از جمله بیکاری، رکود، گرانی، مسئله بانکها، پیشرفت اقتصادی و…)» با وزنهای مشخص، معیار ارزیابی نامزدها تعیین شده اند.
البته وقتی نگارنده مقاله تدبیر شرق درباره جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، درباره سازوکار و برنامه های این جبهه برای انتخابات ۹۶ اطلاع ندارد، چگونه میتوان توقع داشت درباره برنامه های آتی آن مطلع باشد؟! چرا که هدف جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی همانطوری که هیأت موسس آن اعلام کردند، به انتخابات ۹۶ محدود نمیشود بلکه این جبهه آمده است تا پس از انتخابات هم نقش آفرین باشد و اگر نامزدش به کرسی ریاست جمهوری دست یافت، دست از مطالبه گری برندارد و تحقق خواسته هایش را برمبنای دغدغه های مردم و اصول انقلاب تا نقطه آخر دنبال کند و بازهم به این بسنده نکند و کار تشکیلاتی را بین نیروهای انقلابی و با دست خودشان و براساس نظرات خودشان سامان دهد و وسیله کشف نخبگان انقلابی و گردش نخبگانی را فراهم آورد.
نکته بعد این است که نگارنده مقاله تدبیر شرق درباره جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، این جبهه را به باندبازی متهم میکند و وجود شخصیتهایی مثل حدادعادل در این جبهه را نشانه این باندبازی معرفی میکند! در حالی اولاً سازوکار این مجمع و حضور شخصیتهای انقلابی دارای حق رأی از سراسر کشور که بعضاً فاقد هرگونه سابقه حزبی نیز هستند، اتهام باندبازی را بالکل مردود میکند. برای اثبات وارد نبودن این انتقاد، «آیا این برای شما کافی نیست که» نگارنده مقاله اعتدال شرق، خود مدافع جریانی است که خروجی لیستش در سال ۹۴، افراد ناکارآمد حزبی و فامیلی مثل دختر صفدرحسینی، برادر نوبخت، پروانه سلحشوری و… همچنین مصوباتی مثل مجازات سؤال کنندگان و جلب توجه کنندگان است!
در بخش دیگری از مقاله تدبیر شرق درباره جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، با برشمرده شدن مواردی مانند مهار تورم و وجود برجام و خروج از فصل هفتم (همان بحث تکراری سایه جنگ)، مدعی میشود این جریان مانند سالهای ۹۲ و ۹۴، در سال ۹۶ هم با اقبال مردم برنده خواهد شد! میگوید چون مدیریت دولت خیلی خوب بوده است پس جریان مقابل دغدغه مردم ندارد و دنبال «منیت» است حال این که نگارنده در عین ادعای مورد حمایت مردم بودن، از درد و رنج مردم خبر ندارد و نمیداند که در این چند سال فاصله طبقاتی بیشتر شده است و کاهش تورم هم به قیمت تحمیل رکود سنگین و تعطیلی کارگاه ها و بیکاری روز افزون کارگران حاصل شده است و برجام و سایر قراردادهای محرمانه دولت هم نتوانسته مشکلات هوا و آب و اقتصاد کشور را حل کند.
جالب این است که تدبیر شرق نه تنها گویا از حرف دل مردم خبر ندارد، بلکه از شاخص محبوبیت روحانی که توسط مؤسسات نظرسنجی مختلف داخلی و خارجی انجام میشود هم بی اطلاع است! گویا نمیداند که دیگر از آن رأی ناپلئونی قبل خبری نیست و شاخص محبوبیت آقای روحانی از حدود ۵۰ درصد به ۳۰ درصد رسیده است! و فراموش کرده است که طبق اظهارات انتخاباتی آقای روحانی در سال ۹۲، مردم، دولتها را براساس آمار و ارقام غیرمحسوس ارزیابی نمیکنند بلکه براساس وضعیت معیشت خود میسنجند و شاید هم اینها را خوب فهمیده اند و به همین دلیل است که در این وانفسای بی عملکردی دولت، به رفع تهدید موهوم از سایه جنگ افتخار میکند، حال این که طرف مقابل در جنگهایی که از قبل درست کرده است گیر کرده است و خودشان هم بارها و بارها اعتراف کرده است که گزینه نظامی، واقعی نبوده است و چاره ای جز تعامل با ایران وجود نداشته است!
در مقاله تدبیر شرق درباره جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، به صرف وجود برجام، افتخار میشود و این از کسانی که هر توافقی را بهتر از توافق نکردن میدانستند، عجیب نیست، متأسفانه این جریان فکر میکنند حق داشته اند از کیسه مردم ببخشند بدون این که مابه ازای واقعی آن را برایشان برگردانند! آقایان میپندارند در ازای پذیرش محدودیتهای درازمدت و بعضا ابدی، بازرسی های سخت، اکسید و رقیق کردن، بتون و خراب نمودن و اوراق و خارج کردن، حق داشتند خطوط قرمزنظام که حقوق مردم بودند را نادیده بگیرند، مذاکرات و بخشی از توافقات را محرمانه نگه دارند، به نقد کنندگان توهین کنند، برای همان امتیازات نیم بند هم ضمانتهای لازم را نگیرند و تازه بر سر مردم منت هم بگذارند و امروز بگویند اگر تحریمها رفع نشد، اگر تحریمهای جدید هم وضع شد و اگر توافق بارها نقض شد، خیلی مهم نیست! باید به همین هم قدردان باشید!
به نظر میرسد این که حامیان دولت میکوشند جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی را ناکارآمد وکم اهمیت بخوانند و عملکرد دولت را مطلوب نشان دهند، بیش از این که تحلیل باشد، یک دلداری رقت انگیز است، چرا که خود بزرگان این جریان به درستی دریافتند که روحانی نتوانسته است رضایت مردم را جلب کند و یا باید به فکر گزینه جایگزین باشند و یا دعا کنند شورای نگهبان با رد صلاحیت روحانی به جریان غیرانقلابی کمک کند تا با گزینه هایی جدید و با مظلوم نمایی بیشتر، کمی از آرای ریزشی خود را احیاء کنند، حال این که مشکل از روحانی یا گزینه های مشابه نیست، مشکل از اساس تفکر غیرانقلابی است، تفکری که نگاهش به دست دشمن است و منافع حزبی است، نمیتواند توان داخلی را ارج نهد، مردم را درک کند و مشکلاتشان را حل کند.