یکی از نکاتی که دولت دنبال میکند ایجاد یک دوقطبی برجامیان و نابرجامیان است که بعضاً با دوقطبی دروغین دیگری به نام دوقطبی صلح و جنگ پیوند میخورد، در صورتی که انتقاد منتقدان برجام به معنی توصیه به عدم پایبندی به آن نیست و همانطوری که مقام معظم رهبری هم فرمودند، ابتدائا برجام را نقض نمیکنیم […]
یکی از نکاتی که دولت دنبال میکند ایجاد یک دوقطبی برجامیان و نابرجامیان است که بعضاً با دوقطبی دروغین دیگری به نام دوقطبی صلح و جنگ پیوند میخورد، در صورتی که انتقاد منتقدان برجام به معنی توصیه به عدم پایبندی به آن نیست و همانطوری که مقام معظم رهبری هم فرمودند، ابتدائا برجام را نقض نمیکنیم اما اگر طرف مقابل برجام را پاره کرد ما هم آن را آتش میزنیم؛ حرف امروز منتقدان دیروز برجام این است که در گام اول باید کوشید تا طرفهای مقابل را به تعهداتشان در برجام پایبند کرد و در صورت اصرار طرف مقابل به نقض برجام، کنار کشیدن از آن باید با اکراه و همراه با اتمام حجتهای آشکار باشد تا طرف بدعهد به خوبی در دنیا معرفی گردد.
در عین حال که دوقطبی برجامیان و نابرجامیان را کذایی میدانیم ولی برجام را نه تنها به خاطر گذشته، بلکه به خاطر تسری این مدل به آینده، همچنان مورد انتقاد قرار میدهیم و در واقع انتقاد ما به برجام، انتقاد به ناکارآمدی دولت در خصوص برجام است. ما میگوییم در مذاکرات هسته ای، تنظیم متن برجام، شیوه اجرای برجام، اقداماتی که در کشور باید در کنار مذاکرات انجام میشد و در تلاش برای تسری مدل برجام هسته ای به سایر عرصه ها تحت عنوان برجامهای ۲ و ۳ دیده میشود، ناکارآمدیهای آشکاری مشاهده میگردد که موجب ایراد خسارات سنگین به منافع ملی گردیده است:
ناکارآمدی در سطح مذاکرات: مذاکراتی که از همان روز ابتدا، همراه با اظهار عجز درباره خالی بودن خزانه، ناله درباره توان پایین نظامی، لابه درباره شرایط وخیم کشور، شعار هرتوافقی بهتر از بی توافقی و مشروط کردن هوا و آب و غذا و شغل مردم به توافق باشد و از همان گام اول مهمترین برگه برنده ما و بزرگترین دغدغه طرف مقابل یعنی غنی سازی ۲۰% را بدون مابه ازای واقعی به حراج بگذارند و تمام مسیرش را بدون تیم کارشناسی قوی و بعضاً باحضور عناصر دوتابعیتی و مشکوک آن هم به صورت محرمانه جلو ببرند، اینها در خوشبینانه ترین حالت، نشانه های آشکار ناکارآمدی هستند.
این که توافقی را نهایی کنند که خطوط قرمز نظام اعم از رعایت توازن، تناظر و همزمانی در گامهای دوطرف و عدم پذیرش محدودیتهای فرا قانونی و طولانی مدت در آن رعایت نشود، خب معلوم است که نمیتواند منافع ملی کشور را به صورت مطمئن تضمین و محقق نماید، تنظیم چنین توافقی آن هم با ادعای رعایت همه خطوط قرمز و این که تمام جزئیات توافق با رضایت قلبی رهبری و مو به مو براساس منویات ایشان انجام گرفته است، در خوشبینانه ترین حالت نشانه ناکارآمدی مذاکره کنندگان و دولت است.
این که باوجود هشدار مقام معظم رهبری و کمیسیون برجام بر حفره ها و نقاط ابهام متن برجام و تعیین شروطی برای شیوه اجرای برجام با این هدف که این نقایص تا حد ممکن پوشانده شود، بازهم این شروط اعم از اخذ تضمین از رئیس جمهور آمریکا و تخریب نکردن رآکتور اراک قبل از عقد توافق مطمئن برای بازطراحی آن، ممانعت از وضع هرگونه تحریم جدید به هر بهانه و با وجود نامه مکتوب رئیس جمهور مبنی بر رعایت شرایط مندرج در مجوز مشروط اجرای برجام، رعایت نشدند اینها اگر ناشی از تمرد تلقی نگردد، در بهترین حالت ناشی از ناکارآمدی تحلیل خواهند شد.
این که باوجود ممانعت رهبری از پذیرش زیاده خواهی های دیگر آمریکا در قالب هسته ای یا موضوعات غیرهسته ای، دولت یازدهم همچنان به دنبال برجامهای منطقه ای، حقوق بشری و بانکی رفت و این که حاضر شد تعریف آمریکاییها از ۳۰۰ کیلو ذخیره سوخت را بپذیرد یا بر روی توقع آنها مبنی بر توفق تولید نانوالیاف کربنی مذاکره نماید، اینها نشان میدهد که ناکارآمدی دولت در شیوه تعامل با آمریکا، نه تنها عزت ملی و اعتبار پاسپورت ایرانی را حفظ نکرد، بلکه در تأمین منافع ملی نسل حاضر و آیندگان این کشور نیز موفق نبوده است.
متأسفانه دولت از یک سو در حوزه تعاملات خارجی و توافقات هسته ای نتوانسته آنچه که به آن مأمور بوده و خود را نزد مردم و رهبری به آن متعهد کرده بود، محقق نماید، بلکه همه تخم مرغهایش را نیز در سبد همین حوزه گذاشت و بیشتر عمر دولت را در انتظار فرصتی به بی تحرکی سپری کرد که عملاً هرگز نیز محقق نشد و آنان که شناخت صحیحی از آمریکا و غرب دارند میدانند که چنین فرصتی اساساً به ایران داده نخواهد شد مگر این که ایران با اصلاح ساختارها و به کارگیری ظرفیتهایش و اجرای اصول اقتصاد مقاومتی کاری کند که حربه های دشمنی آمریکا و ایادیش برای ما کم اثر و برای آنها ضرر باشد، اساساً بزرگترین نقطه افتراق ما با برجامیان مسئله برجام نیست، بلکه مدل برجام است، مدل کنار گذاشتن سرمایه، توان، تولید و ظرفیتهای داخلی و چشم دوختن به سرمایه، نیرو، واردات و عنایتهای خارجی است.
حالا دولت و حامیانش که در این اوضاع بی عملکردی، به شدت دنبال دوقطبی های دروغینی مانند دوقطبی برجامیان و نابرجامیان و دوقطبی جنگ و صلح هستند تا با مانور روی آنها، فضای جامعه را احساسی و دوقطبی کنند؛ ایشان میکوشند با دوقطبی برجامیان و نابرجامیان وانمود نمایند که منتقدان برجام، به دنبال آتش زدن برجام هستند در صورتی که این ادعای دروغ، تنها برای ایجاد فضای دوقطبی که به نفع دولت باشد بیان میگردد و الا همانطوری که مقام معظم رهبری فرمودند ما ابتدائا برجام را نقض نمیکنیم ولی اگر طرف مقابل آن را پاره کند، ما هم آن را آتش خواهیم زد و این که تنها دوقطبی که در کشور داریم، دوقطبی انقلابی و غیرانقلابی یا همان دوقطبی انقلابی و استکباری است. حرف اصلی منتقدان برجام، کنارکشیدن از برجام نیست بلکه وابسته و منتظر برجام نبودن و متکی به توان داخلی بودن و حرکت در مسیر اصول انقلاب است.
نکته دیگر در رد دوقطبی برجامیان و نابرجامیان این که اساساً چه برجام بماند و چه نماند، آمریکا و غرب، دنبال تشدید تحریمها و فشار اقتصادی به ایران هستند و نه ورود به جنگ با ایران و این که اساساً گزینه جنگ هرگز به عنوان گزینه واقعی روی میزشان نبوده است. در واقع گزینه نظامی علیه ایران، بیش از این که گزینه ای برای مهار ایران باشد، به عنوان ابزاری نمادین برای دوپینگ آمریکا هراسان و کدخدا دوستان در انتخاباتهای ایران مورد استفاده بوده است به نحوی که هم اوباما و کری به واقعی نبودن این گزینه اقرار داشتند و هم ترامپ به شکست در حضورهای نظامی آمریکا در دنیا و دنبال نکردن این مسیر اعتراف دارد، حال این که هیچکدام از کشورهای عراق، سوریه، افغانستان و یمن، اساسا با ایران قابل مقایسه نیستند.