همواره کودتاهای نرم را با تلاش سریعِ غیرمسلحانه برای تغییر حاکمیت شناختهایم اما امروز با گسترش ورود آقازادهها به عرصههای مدیریتی، به نظر میرسد نوع جدیدی از کودتای نرم در سطح کشور در حال گسترش است به نحوی که این آقازادگان که مدعی داشتن ژن خوب هستند، به تدریج به مناصب بالای مدیریتی دست مییابند […]
همواره کودتاهای نرم را با تلاش سریعِ غیرمسلحانه برای تغییر حاکمیت شناختهایم اما امروز با گسترش ورود آقازادهها به عرصههای مدیریتی، به نظر میرسد نوع جدیدی از کودتای نرم در سطح کشور در حال گسترش است به نحوی که این آقازادگان که مدعی داشتن ژن خوب هستند، به تدریج به مناصب بالای مدیریتی دست مییابند و این یعنی نه تنها کشور از حلقه بسته مدیرانِ سالخورده نجات نیافته است بلکه آقازادههای مدیر نیز به جمعشان اضافه میشود، با این تفاوت که اگر نسل قبلی مدیران در انقلاب یا دفاع مقدس نقشی داشتند و با گفتمان امام و انقلاب و رهبری از نزدیک آشنا بودند و تنها تحت تأثیر منازعات سیاسی از آرمانهای انقلابی بعضا فاصله گرفته بودند، آقازادگان که غالبا به صورت اشرافی و رانتی زیستهاند به سطوح میانی و ارشد مدیریتی دست خواهند یافت.
نکته دیگر این که گسترش این شیوه ورود آقازادهها به عرصههای مدیریتی اینقدر زیاد شده است که میتوان به مثابه یک فساد فراگیر با آن برخورد کرد، به نحوی که از حیث تشابه، بیشترین شباهت را با حقوقهای نجومی که به صورت گسترده در کشور در حال انتشار بود پیدا کرده است؛ با این تفاوت که اگر در حقوقهای نجومی، بسترهای قانونی برای دریافتهای غیرمتعارف از بیت المال از مدیران ارشد دولت یازدهم ایجاد شده بود، در اشتغال آقازادگان این بستر از طریق عادی شدن یک رانت فراگیر بین مدیران، تدریجاً به عنوان یک حق به رسیمت شناخته شده است، به نحوی که شاید به عرف تبدیل شده باشد و اگر کسی جز این عمل کند استثناء تلقی گردد.
وقتی به یاد می آوریم خاطرات مرحوم هاشمی را که به وزیر نفت وقت میگوید فرزندش را که دانشجو بوده در شغلی به کار گیرد که به درسش هم برسد و او میشود از اعضای هیأت مدیره پارس جنوبی متوجه میشویم که این نگاه از کجا در انقلاب اسلامی تسری یافته است، نگاهی که با توهم «ژن برتر» در بین مدیران جا افتاد و امروز به موضوعی فراگیر تبدیل شده است به نحوی که میبینیم آقازادگانی که در عنفوان جوانی به مناصب دولتی یا امتیازات رانتی دست یافته اند، این امتیازات و مناصب را وقیحانه ناشی از ژن خوب خود میدانند حال این که از همان ابتدا این نگاه اشتباه و در زاویه با سیره حضرت امام خمینی(ره) و امام خامنه ای بوده است.
امروز یکی از عواملی که باعث به رسمیت شناخته شدن ژن خوب برخی آقازاده ها شده است، ورود ایشان به لیستهای انتخاباتی است که بعضاً بدون این که واجد ابتدائی ترین شرایط شخصیتی و علمی و تجربی باشند با دست و رأی مردم به عرصه های مدیریتی دست می یابند که این حقیقتا دردناک است، یعنی جامعه ما نه تنها در مبارزه با توهم داشتن ژن خوب در آقازادگان عزمی ندارد بلکه خودش و با دست خودش به غالب شدن این فرهنگ کمک میکنند حال این که اگر شناخت صحیحی نسبت به مسئله داشته باشند بسیار بعید است که با تکرار کردن هیچ سیاستمدار شکست خورده ای، برای آقازاده ها رانت مدیریتی قائل باشند.
البته شروع این عرف از سالها قبل و از زمانی بوده است که افراد با رانت اقوام وارد نهادهای حاکمیتی شدند، چرا که چنین اشخاصی قطعا مسیر رشدشان نیز مثل مسیر اشتغالشان با دیگران متفاوت بوده است و به سرعت و بعضاً یک شبه مراتب ترقی را طی کردهاند تا به مناصب مدیریتی برسند. امروز همانطوری که درباره حقوقهای نجومی با ایجاد حساسیت و مطالبه عمومی واکنش نشان داده شد، باید نسبت به استفاده آقازادگان از فرصتهای شغلی، آن هم فرصتهای شغلی مدیریتی حساس بود و مطالبهگری نمود، در غیر این صورت مطمئنا با نفوذ آقازادگان رانتخوار و اشرافی زیست، عملاً هم امکان ورود نخبگان به عرصههای مدیریتی بسته خواهد شد و هم نظام با استحاله گفتمانی در سطوح مختلف حاکمیتی مواجه خواهد شد.