چرا بخش زیادی از اصلاح طلبان علی رغم تفکرات ساختار شکنانه ای که دارند خودشان را به خط امام منتسب می دانند؟ مگر چه تفاوتی بین خط امام خمینی و خط مقام معظم رهبری وجود دارد که ایشان خط یکی را از دیگری جدا می کنند؟ در این مطلب، پاسخ این سوال را از سه […]
چرا بخش زیادی از اصلاح طلبان علی رغم تفکرات ساختار شکنانه ای که دارند خودشان را به خط امام منتسب می دانند؟ مگر چه تفاوتی بین خط امام خمینی و خط مقام معظم رهبری وجود دارد که ایشان خط یکی را از دیگری جدا می کنند؟ در این مطلب، پاسخ این سوال را از سه نظر بیان می کنم:
۱- همیشه پنهان شدن پشت کسی که دستش از دنیا کوتاه شده و نمی تواند شخصاً تفکراتش را تبیین کند، می تواند مفید باشد چرا که می توان هرطور که می خواهند نظراتش را تفسیر کنند و از او خاطره بسازند و نقل کنند. در این سال ها بارها دیده ایم که برخی اطرافیان امام خمینی برخلاف نظر صریح ایشان، تحت عناوین خط امام و یا یار امام تلاش کرده اند تا امام خمینی را در نگاه مردم تحریف کنند که وقتی به وصیت نامه ی خود امام مراجعه می کنیم متوجه می شویم که ایشان از قبل حدس چنین شرایطی را می زدند و به همین دلیل در همان موقع هرگونه خاطرات و نظرات و نقل قول های از خود را جز در مورد دستخط ها و یا سخنرانی ها، مردود و غیر قابل استناد معرفی کردند.
۲- امام خمینی و امام خامنه ای هر دو در ایستادن و استقامت بر اصول و آرمان ها در برابر اصرارها محکم بودند و در عین حال نیز از مشورت دلسوزان استقبال می کردند، اما برخی از اطرافیان مشورت را به حد پافشاری می رساندند که در این صورت بازهم اگر نظر ایشان مخالف با اصول بود، رهبران ما در برابر فشار صرف تسلیم نمی شدند، اما تحمیل گران همیشه به پافشاری صرف بسنده نمی کردند و بعضاً به فضاسازی و صحنه آرایی می پرداختند، یعنی در شرایط خاص، طوری صحنه را با عواملی که داشتند بهم می زدند که عملاً گزینه های قابل انتخاب حذف یا کاهش یابد که یکی از این تحمیلگری ها را در جام زهر پذیرش قطعنامه دیدیم که چگونه با هماهنگ کردن برخی از متصدیان جنگ و دولت و عدم همکاری ایشان با تبعیت از دستورات امام، کاری کردند که امام به این تصمیم برسد که عملاً مسئولانش دیگر مرد جنگ و مقاومت نیستند. عین این مسئله در انتخابات ۸۸ نیز پیش آمد تا امام خامنه ای مجبور شود ابطال انتخابات را بپذیرد ولی امام خامنه ای قبول نکردند حتی برای این کار کلی صحنه سازی کردند و حتی توانستند بخشی از مردم را برای این فشار وارد صحنه کنند و کمک های خارجی را هم در این خصوص در عرصه رسانه و تحریم جلب کنند ولی نهایتاً این مسئله محقق نشد، مورد دیگری هم در مذاکرات و رابطه با آمریکا مشاهده می شد که بازهم به آن نتیجه که در پی اش بودند هنوز نرسیده اند، تفاوت امام خمینی و امام خامنه ای در تسلیم شدن به تحمیل گری ها در یک نقطه ی مهم به نام آشنایی با ریزه کاری های مدیریت در عرصه های مختلف کشور است. امام خامنه ای به اذعان برخی از دشمنانش مثل مسعود بهنود و رایس و … به لحاظ مدیریتی به راحتی و با یک سخنرانی تمام نقشه ها و صحنه آرایی های دشمنان را بهم می زند و این ریشه در اشراف ایشان به مسائل حکومتی و مدیریتی دارد. حقیقت این است که امام خامنه ای به عنوان شاگرد و فرزند معنوی امام خمینی هم تجربیات امام را بر علم و مدیریت خود افزوده است و هم تجارب سالها مدیریت در عرصه های مختلف را به خود افزوده است. شیوه ی مدیریت مقام معظم رهبری یک شیوه ی تکامل یافته مبتنی بر رهبری امام خمینی عزیز است که این شیوه موجب گردیده است تا میزان موفقیت تحمیلگران در صحنه آرایی و نتیجتاً تحمیل گری به صفر میل کند.
۳- یکی از دلایلی که برخی خود را در خط امام خمینی می دانند به منظور سوءاستفاده از جایگاه برخی منتسبین به امام خمینی است، برای این که برای ایستادن در برابر اوامر رهبری موجه به نظر برسند به برخی از نوه ها و یا اقوام امام خمینی متوسل می شوند و این در حالی است که هم امام خمینی و هم یادگار برومندشان حاج احمد آقا به شدت فرزندانشان را از این گونه فعالیتهای سیاسی منع می کردند به نحوی که خود حاج احمد آقا در زمان حیات امام هیچ موضع گیری یا سمتی نداشتند و بعد از فوتشان هم بازهم حاج احمد آقا جز تبعیت محض از رهبری حرکتی نمی کردند و صراحتاً فرزندانشان را هم نصیحت کردند که پس از ایشان جز تبعیت محض از رهبری کاری نکنند. اما متأسفانه عدم هشیاری برخی از منتسبین به حضرت امام موجب شده است تا برخی از مخالفان سیاست های رهبری ایشان را سپر خود کنند و پشت سرایشان قائم شوند.