با به روی کار آمدن جناب روحانی ، آقای هاشمی رفسنجانی که از حامیان اصلی ایشان بود شرایط ویژه ای را تجربه می کند و با رفتارها و گفتارهایش سعی می کند ضمن پاک کردن خاطره ی سیاهی که از او و فرزندانش در اذهان مردم وجود دارد، تمام آن سیاهی ها و همه مشکلات کشور […]
با به روی کار آمدن جناب روحانی ، آقای هاشمی رفسنجانی که از حامیان اصلی ایشان بود شرایط ویژه ای را تجربه می کند و با رفتارها و گفتارهایش سعی می کند ضمن پاک کردن خاطره ی سیاهی که از او و فرزندانش در اذهان مردم وجود دارد، تمام آن سیاهی ها و همه مشکلات کشور را با سیاه نمایی به احمدی نژاد و حامیانش حواله دهد و البته در این مسیر تمام کسانی را که حتی در مقاطع و یا موضوعات خاصی از رفتارهایش به عنوان رییس جمهور قانونی کشور حمایت کرده بودند را با همان چوب می نوازد و از سوی دیگر کسانی را که در این ۸ ساله با هاشمی همراه بودند و با دولت قانونی و حامیانش به زبان فتنه و لجاجت برخورد کردند را محترم می شمارد.
در حالی که هاشمی و یارانش صراحت لهجه در برابر دشمنان را کنار گذاشته اند و دوستان انقلاب را صراحتاً افراطی می خوانند، چگونگی برخورد با ایشان از اهمیت خاصی برخوردار شده است، درک صحیح اهداف هاشمی و یارانش و آینده ی محتمل کشور می تواند به ما در تشخیص واکنش صحیح کمک نماید، به این منظور بحث را با چند سؤال پی می گیرم:
سؤال اول این که آیا هاشمی و یارانش همانطوری که تاکنون مشکلات کشور را به دولت قبل حواله می دادند می توانند طی سه سال و نیم آینده نیز همه ی اشتباهات را متوجه دولت های قبل کنند؟!
اگرچه این ادعای اخیر ایشان که می گویند، “عمق خسارات دولتهای قبلی را هنوز مردم نمی دانند” را در ادامه ی همین سیاست می دانم، ولی به راستی جامعه تا کجا این ادعاها را خواهد پذیرفت؟! به عنوان مثال این بهانه که “دولت میزان نیازمندی مردم که طی این سالها رخ داده بود را نتوانسته بود در توزیع سبد کالا پیش بینی کند و به همین دلیل صف های طولانی تشکیل شد” آیا توانست میزان انتقاد مردم به نحوه ی اجرای این طرح را تحت الشعاع قرار دهد؟! به نظر می رسد که مردم به عنوان کسانی که ناظر و شاهد تمام مسائلند و رسانه هایی که به صورت گسترده مسائل را تحت پوشش قرار می دهند به خوبی میزان تدبیر دولت را در تمام مسائل، از سیاست خارجی تا مدیریت داخلی رصد کرده و در انتخابات بعدی مدنظر قرار خواهند داد.
سؤال بعدی این که آیا عصبی شدن منتقدان و از کنترل خارج شدن ایشان موجب کنترل سیاست های هاشمی و یارانش خواهد شد یا در راستای به ثمر رسیدن آن ها خواهد بود؟!
به نظر می رسد در حال حاضر یکی از اهداف اصلی هاشمی و یارانش، عصبانی کردن نظام و حامیان ریزش نکرده ی انقلاب است تا از این عصبیت بتواند صید مناسبی بنماید؛ باید توجه داشت که جناب هاشمی و یارانش از انتقادات آکنده به توهین و بداخلاقی نهایت استفاده را خواهند کرد و در فرصتی که ضعف ها را نتوانند به دولت های قبل بازگردانند به منتقدان و مانع تراشی های ایشان متوجه خواهند ساخت و به راحتی صدا و رسانه های منتقدان را به همین بهانه ها خفه و حذف خواهند نمود؛ در حالی که “زمان”، شفاف کننده ی میزان صداقت، تواضع، دلسوزی، تحمل، نقدپذیری و تدبیر هاشمی ویارانش خواهد بود و با توجه به سرمایه گذاری بیش از حدی که روی بحث مذاکره گذاشته شده است به ضرر دولت در حال گذر است، ایشان به دنبال سرمایه گذاری روی حرکات نسنجیده منتقدان خواهند بود و به همین دلیل از شرایطی که منتقدان را در موقعیت هایی عصبی شدن و بروز رفتارهای احساسی قرار دهند استقبال خواهند کرد، نگاهی در رفتار و گفتار آرام و منطقی رهبر معظم انقلاب در صدور مجوز نرمش قهرمانانه و مباحث دیگر مورد نقد بهترین شاخص برای نیروهای انقلابی خواهد بود.
سؤال جدی دیگر این است که در برخورد با گفتارها و رفتارهای خاص ایشان چه باید کرد؟!
گام اول- آنچه که بارها بر آن تأکید داشته ام احیا و تقویت درونی جبهه انقلاب است، نیروهای انقلاب باید در شرایط موجود، خودِ انقلابی خود و خانواده و اطرافیان شان را احیاء و تقویت کنند، باید هر انقلابی یک مجسمه ی منطق، انصاف، اخلاق و دلسوزی برای کشور و مردمش باشد، نباید گذاشت وجهه ای که به دروغ از انقلاب و حزب الله در ذهن برخی هموطنان ساخته اند، رسوب نماید؛ و این نیازمند خودسازی و تسلط بر نفس و تقوای خاص الهی است.
گام دوم- باید نسبت به شناخت نیروهای خوب و قوی و کادرسازی و تقویت تشکل های مردمی و انقلابی بیشتر فعال بود و البته در شناسایی نیروهای نفوذی و غیرمطمئن نیز حساس بود، نباید دوباره مثل آنچه که در این سالها از سکوت برخی خودی ها و یا از نفوذی های انتخاباتی در صف اصولگرایان خسارت دیدیدم دوباره تکرار شود، نباید در صف انقلابی ها کسانی محور ائتلاف و وحدت باشند که عملاً خواسته یا ناخواسته مهره های جبهه مخالفند. باید کادرسازی کرد و نیروهای مخلص و توانمند را که در هر شرایطی پای انقلاب و آرمان هایش هستند را به جای نیروهایی که نگاه شان همواره به مسیر باد است جایگزین نمود.
گام سوم- تکلیف مهم دیگر حضور در صحنه است، باید با دقت مسائل را رصد کرد و در مواقع لزوم بدون خروج از دایره ی منطق، انصاف و ادب با انتقادِ آمیخته با پیشنهاد، پرچم انقلابی گری را بالا نگاه داشت، حضور مؤثر و منطقی برعکس حضور احساسی و عصبی می تواند فریب ها را به فریبکاران بازگرداند و موج روشنگری را در جامعه به راه بیندازد.