جریان انقلابی گری اگر چه مشخصه های خاصی مانند ساده زیستی، استکبار ستزی، ولایت مداری، دین مداری و … دارد، لیکن صرف داشتن این مشخصه ها برای پیش قراول شدن در جریان انقلابی گری کافی نیست، کسانی می توانند به عنوان پیشرو و الگو در این عرصه مورد حمایت قرار گیرند که به غیر از […]
جریان انقلابی گری اگر چه مشخصه های خاصی مانند ساده زیستی، استکبار ستزی، ولایت مداری، دین مداری و … دارد، لیکن صرف داشتن این مشخصه ها برای پیش قراول شدن در جریان انقلابی گری کافی نیست، کسانی می توانند به عنوان پیشرو و الگو در این عرصه مورد حمایت قرار گیرند که به غیر از این مشخصات دارای صفت ثبات شخصیت و پختگی شده باشند، اگر بخواهم این صفت را براساس مصداق برای این جریان معنی کنم می توانم اینچنین بگویم:
یک انقلابی باید سیر تحولاتش به حدی رسیده باشد که یک ثبات شخصیتی قابل اتکا پیدا کرده باشد، طوری نباشد که همواره نگران تغییراتش باشیم و ندانیم که این تغییرات او را در نهایت به کدام نقطه می رساند.
این که فردی با لباس ساده و سروشکل نامرتب سردمدار جریان انقلاب بشود و کم کم متوجه شود که باید موهایش را شانه کند و محاسنش را اصلاح نماید و تازه متوجه شود که بهتر است در دیدارهای رسمی کت و شلوار بپوشد و بعد از مدتی حتی به بوتاکس هم رضایت دهد هر چند که استراحتش به قهر از رهبری تعبیر شود، یعنی به پختگی نرسیده است و هر آن ممکن است تغییرات دیگری در جهت پیشرفت یا سقوط داشته باشد.
این که فردی در ابتدای کار خودش را مطیع محض قانون بداند و سال به سال در برابر قوانین بیشتر تعلل نشان دهد نشان می دهد که این فرد به ثبات نرسیده است.
این که فردی بیش از حد به رفیق بازی اهمیت بدهد و حاضر بشود برای رفقایش خط قرمزهای فراقانونی تعریف کند، یعنی ممکن است به راحتی به یک گروه انحرافی پناه بدهد.
این که فردی در مواقع حساس که انقلاب نیاز به موضع گیری ایشان دارد سکوت پیشه کند تا زمانی که قدرت را در دست داشت واکنش نشان دهد، نمی تواند علامت یک فرد انقلابی و قابل اتکا باشد، یک انقلابی، همیشه چه مسئول باشد و چه نباشد به موقع از خودش و اعتبارش خرج می کند.
این که یک انقلابی سردمدار جریان انقلابی بشود ولی اصرار داشته باشد، مثلاً ساخت فیلم انتخاباتی اش را به یک کارگردان ناشی بسپارد و از سپردن کار به دوستان کارکشته و انقلابی پرهیز کند به این خیال که مدیون شان نشود و بعد از خراب کاری در فیلم اول، تازه متوجه اشتباهش شود یعنی هنوز به مرز پختگی نرسیده است.
این یک انقلابی در جایی که حضورش موجب تفرقه جبهه انقلاب می شود حاضر شود و در جایی که جبهه انقلاب از او می خواهند حاضر شود از خودش بی رغبتی نشان دهد، نشانه ی پختگی نیست.
این که یک انقلابی حتی نخواهد مدیون بزرگان امتحان پس داده ی جریان انقلاب باشد، تا خدای ناکرده به ایشان جواب پس ندهد! نشان از عدم پختگی او دارد.
این که کسی را قهرمان کنیم که فردا در برابر هوراها و تشویق ها و حتی رأی ها جو گیر شود و با بی ظرفیتی احساس کند که حتی می تواند جلوی رهبری هم بایستد.
جریان انقلابی نباید افرادی را به عنوان سرلیست معرفی کند که از همان اول برای شان مسائلی مانند لباس رسمی پوشیدن (حتی از نوع ساده)، سر و وضع مرتب داشتن، احترام به تخصص گرایی، پرهیز از تعصب و عصبی شدن، پرهیز از درگیری های بی مورد و حاشیه سازی، ظرفیت داشتن در برابر محدودیت های قانونی، تاب آوردن در برابر فشارهای قانونی جریان های رقیب، موضع گیری در مواقع ضروری، تحمل در برابر دستورات و توصیه های بزرگانی مانند رهبری و علما و …. حل نشده باشد.
و مهمترین بحث این است که جریان انقلابی بیش از این که به دنبال قهرمان سازی و یافتن مصداق مناسب برای معرفی به جامعه باشد، باید به فکر گفتمان سازی باشد، باید انقلاب و انقلابی بیش از پیش پخته عمل کنند، باید شناخت بهتری از انقلاب پیدا کنند و نمایش بهتری از انقلابی گری در جامعه ارائه دهند.