بعد از پاسخگویی به شبهاتی در خصوص حقوق زنان در قرآن کریم، به مواردی از همین موضوع در نهج البلاغه می پردازم که قبل از بررسی این موارد، لازم است که مانند مطلب قبلی ” پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام ۱“،بر لزوم درک نگاه های متفاوت اسلام و غرب به زن و مرد تأکید […]
بعد از پاسخگویی به شبهاتی در خصوص حقوق زنان در قرآن کریم، به مواردی از همین موضوع در نهج البلاغه می پردازم که قبل از بررسی این موارد، لازم است که مانند مطلب قبلی ” پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام ۱“،بر لزوم درک نگاه های متفاوت اسلام و غرب به زن و مرد تأکید کنم:
در نگاه غربی پیش فرضی به نام تساوی حقوق زن و مرد وجود دارد که این منطق اساساً زیر سوال است. وقتی که دو جنس متفاوت، به لحاظ توانایی های جسمی، عقلی، روحی و عاطفی و نیازهای شان متفاوت است، چگونه می توان تکالیف و حقوق شان را مساوی فرض کرد؟! به خصوص این که اسلام در برابر هر حقی، تکلیفی نیز مشخص می کند و براساس منطق اسلام، تناسب توانایی ها، حقوق و تکالیف است که عدالت را تعیین می کند نه تساوی حقوق و تکالیف که بر اساس همین نگاه، کارهایی که با روحیات و فطریات زنان متناسب نیست را نباید به ایشان سپرد و نباید ایشان را از روحیات فطری شان دور نمود که در این صورت هم جفا در حق خلقت خدا، هم در حق زنان و هم در حق اجتماع صورت گرفته است؛ در نگاه اسلام، اعزام زنان به جبهه، کارکردن ایشان در معادن، کارهای خشن و … به هیچ وجه توصیه نمی شود در حالی که مکاتب غربی تقریباً هیچ محدودیتی برای نحوه و میزان حضور زنان قائل نبوده و حتی به اصرار سعی می کنند زنان را به هر بهانه ای از محیط خانواده دور و به تمام مشاغل و عرصه های اجتماعی و سیاسی بکشاند تا آن را دلیلی در اثبات حقوق زنان و تساوی آن با حقوق مردان اقامه نمایند و البته نگاه کالایی به جنس زن از اهداف دیگر تشویق به حضور زنان در جوامع غربی است هر چند این لذت جویی را به نشاط اجتماعی تأویل کنند.
در بسیاری از سخنان و نامه های حضرت امیر که در شبهات حقوق زنان در اسلام مورد استناد قرار می گیرد، به شأن نزول آنها اشاره ای نمی شود، در حالی که با در نظر گرفتن این شرایط، بسیاری از شبهات به راحتی قابل پاسخگویی هستند، به عنوان مثال بسیاری از این سخنان در حیطه ی حکومت و فرماندهی بیان شده اند ولی در شبهاتِ معمول، این حیطه ها نادیده انگاشته و سخنان را به حیطه های دیگر تسری می دهند تا شبهه ایجاد گردد که یکی از این موارد، بخشی از نامه ی ۳۱ نهج البلاغه است که به بحث نقش زنان در حکمت و سیاست باز می گردد.
نامه ۳۱ نهج البلاغه:….. وَ إِیَّاکَ وَ مُشَاوَرَهَ اَلنِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْیَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اُکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّهَ اَلْحِجَابِ أَبْقَى عَلَیْهِنَّ وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لاَ یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ إِنِ اِسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ وَ لاَ تُمَلِّکِ اَلْمَرْأَهَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ اَلْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَهٍ وَ لاَ تَعْدُ بِکَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لاَ تُطْمِعْهَا فِی أَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا وَ إِیَّاکَ وَ اَلتَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَهٍ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو اَلصَّحِیحَهَ إِلَى اَلسَّقَمِ وَ اَلْبَرِیئَهَ إِلَى اَلرِّیَبِ …..
….. در امور سیاسى کشور از مشورت با زنان بپرهیز، که راى آنان زود سست مى شود، و تصمیم آنان ناپایدار است، در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زیرا که سخت گیرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است، بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیر صالح را در میانشان آورى، و اگر بتوانى بگونه اى زندگى کنى که غیر تو را نشناسند چنین کن، کارى که برتر از توانایى زن است به او وامگذار، که زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت کوش، مبادا در گرامى داشتن زن زیاده روى کنى که او را به طمع ورزى کشانده براى دیگران شفاعت نماید. بپرهیز از غیرت نشان دادن بیجا که درستکار را به بیماردلى، و پاکدامن را به بدگمانى رساند، …..
نامه ۳۱ نهج البلاغه وصایای حضرت امیرالمومنین به فرزند شان (به احتمال اقوی امام حسن (ع) و به احتمال ضعیف تر محمد ابن حنفیه) است که به مسائل مختلف مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می پردازد که در بخش های انتهایی نامه به نحوه حکومت داری می رسد و در بخشی از این حوزه مشاوره با زنان را در امور حکومت مورد نهی قرار می دهند و دلیل آن را سستی و ناپایداری رأی و تصمیم زنان بیان می کنند، که دلیل آن یقیناً در چربیدن احساس و عاطفه زنان بر عقل و منطق شان است که این مسئله یقیناً در مسائلی که باید براساس منطقی تدبیر شوند به عنوان یک مانع تلقی می شود.
شبهه ی دیگری که مطرح می شود این است که اگر چنین است پس چرا هم اکنون بسیاری از کشورها و حکومت های بزرگ و قوی توسط زنان و با نقش آفرینی ایشان به خوبی اداره می شوند که پاسخ می گویم: اسلام نمی گوید که زنان قادر به حکومت داری نیستند بلکه از چنین عملی منع می کند و در واقع حداقل ۳ دلیل را دنبال می کند، اولاً نمی خواهد سرشت وجودی زنان که سرشار از احساس و عاطفه است و در نتیجه ساختار خانواده دچار خلل گردد و ثانیاً یک زن هرچقدر هم که قاطع و منطقی مدیریت کند بازهم شیوه ی تفکرش زنانه است و تنشها و مشکلات و ناملایمات سریعتر و شدیدتر روحیه اش را جریحه دار می کند که همین مسئله در مدیریت شان نیز تأثیر می گذارد و ثالثاً یکی از اهداف والای حکومت برپایی عدالت است و عدالت به قضاوتی که مبتنی بر احساس است حاصل نمی شود.
حضرت امیر در ادامه ی همین بخش زن را مانند گل بهاری معرفی می کند و در نظر گرفتن توانایی او را در سپردن امور به او اصل می داند، نگاه حضرت امیر در واقع همان نگاه اسلام و قرآن است که صلاح نمی داند با سپردن مسئولیتهای سنگین تر از توان زن، این گل بهاری آفرینش در وزش بادهای سرد و خشن خزان آسیب پذیرد و مانند پهلوانان و مبارزان در عرصه ی حکومت با مشکلات دست و پنجه نرم کند، چرا که این مسئله هم بر خود زن، هم بر ساختار خانواده و هم بر جامعه تأثیر سوء می گذارد.
از دیگر نکات مهم و شبهه انگیز در این نامه، اصرار حضرت امیر بر شدت حجاب و استحباب پوشیده ماندن زنان و رابطه ی کمتر ایشان با سایر مردان و تشبیه خروج زنان با آوردن مردان غیر موثق در منزل و پرهیز از جسور کردن زنان در شفاعت سایرین است که با توجه به ابتدا و انتهای این جملات که در مورد حکومت داری است می توان نتیجه گرفت که این بحث نیز در موضوع حکومت داری بیان شده است، که این مسئله با تجویز قرآن کریم در خصوص نحوه ی تعامل مردان نامحرم با زنان پیامبر نیز عیناً مشاهده می شود که حتی دادن و یا گرفتن چیزی از زنان پیامبر را در پس پرده (سوره احزاب – آیه ۵۳) تجویز می کند.
حضرت امیر در این نامه از کرامت زنان منع نمی کند بلکه از زیاده روی در کرامت زنان به حدی که جسارت شفاعت و سفارش نابجا به خود بدهند منع می کند که اینها همگی نشان می دهد توصیه های حضرت امیر در این بخش از نامه همگی به مصالح و کیفیت حکومت می پردازد، و علی رغم توصیه های قرآن و نهج البلاغه به عدم خروج زنان و عدم ورود مردان غیرموثق به منزل، هم حضرت زهرا در موقع لزوم در جامعه حاضر و به خصوص در دفاع از حریم ولایت به نقش آفرینی می پرداخت و هم حضرت سلمان به کرات در منزل حضرت امیرالمومنین علیه السلام حاضر شده و حضرت فاطمه ی معصومه با ایشان درد دل می کردند و ایشان را به “منا اهل البیت” وصف می نمودند و از دیر آمدن سلمان دلتنگی می فرمودند و این ها نشان می دهد که تمام این توصیه ها تنها باید با غیرتِ به جا همراه باشد و طبق همین بند از نامه ۳۱ نهج البلاغه نباید با غیرت نابجا موجب بدبینی و بیماردلی گردید.
از موارد مشابه با این بخش از نامه ۳۱ نهج البلاغه، سخنان حضرت امیر در خصوص منع از مشورت با زنان در حکومت در حکمت ۱۰۲ نهج البلاغه است که در خصوص حکومت، مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان و تدبیر خواجگان را مورد نکوهش قرار می دهد.
بحث فرماندهی و حکومت زنان بر مردان در حکمت ۳۲۲ نهج البلاغه نیز مورد نکوهش قرار گرفته است و به دلیل گریه، زاری و بی تابی آشکار زنان قبیله ای برای کشتگان شان، مردانشان را مورد سرزنش قرار می دهد و بر پرهیز از چیرگی زنان بر مردان تأکید می کند که مشخص است که عدم رعایت این مسئله موجب تضعیف روحیه سپاهیان و تقویت روحیه دشمنان می گردد:
حکمت ۲۳۳ نهج البلاغه: …..وَ رُوِیَ أَنَّهُ [علیه السلام] لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَهَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ [علیه السلام] لَهُ أَ تَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِینِ ….
… و درود خدا بر او ، فرمود: (وقتى امام از جنگ صفین باز مى گشت، به محله شبامیان (۴۷) رسید، او از گریه زنان بر کشتگان جنگ را شنید، ناگاه حرب بن شُرحبیل شبامى، بزرگ قبیله شبامیان خدمت امام رسید به او فرمود)
آیا آن گونه که مى شنوم ، زنان شما بر شما چیره شده اند؟ چرا آنان را از گریه و زارى باز نمى دارید؟ ….
یکی از نتیجه گیری هایی که معمولاً در پس این شبهات مطرح می شود این است که هدف حضرت علی ع از بیان این جملات تنها تحقیر زنان است و حال این که حضرت امیر تنها به ضعفهای زنان اشاره ندارد بلکه در موارد متعددی نیز به لزوم درک زنان و حمایت از ایشان تصریح می کند که یکی از این موارد در نامه ۳۱ نهج البلاغه آنجا که زن را ریحانه و گل بهاری می خواند و از تحمیل مسئولیتهای سخت و خشن به او نهی می کند و یا در نامه ۱۴ نهج البلاغه، حین سفارش پیش از جنگ صفین به سپاهش اینچنین می فرماید:
لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَلَى حُجَّهٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّهٌ أُخْرَى لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَهُ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا عَلَى جَرِیحٍ وَلاَ تَهِیجُواالنِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِیفَاتُ الْقُوَى وَالْأَنْفُسِ وَالْعُقُولِ إِنْ کُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَإِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ وَإِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَهَ فِی الْجَاهِلِیَّهِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَهِ فَیُعَیَّرُ بِهَا وَعَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ.
با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند . سپاس خدا را ، که حجت با شماست . و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند ، این هم حجتى دیگر است به سود شما و زیان ایشان . هرگاه ، به اذن خدا ، روى به هزیمت نهادند ، کسى را که پشت کرده و مى گریزد ، مکشید و آن را که از پاى افتاده است ، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید و زنان را میازارید و آنان را به خشم میاورید ، هرچند ، آبروى شما بریزند یا امیرانتان را دشنام دهند . که زنان به جسم ناتوان اند و به نفس و عقل ضعیف . حتى در زمانى که زنان مشرک بودند ، ما را گفته بودند که از آنان دست باز داریم . در زمان جاهلیت ، رسم بر آن بود که اگر مردى با سنگ یا چوبدستى به زنى تعرض مى کرد او را و فرزندانش را ، که پس از او مى آمدند ، عیب مى کردند و سرزنش مىنمودند.
همانطوری که مشاهده می فرمایید، حضرت امیر نه تنها در سخن، زنان را ضعیف می شناسد بلکه در مقام عمل نیز مومنان را به شدت دستور به رعایت زنان می دهد و حتی لشکریانش را به تحمل دشنام و خشم زنان دشمنان دستور می دهد و وقتی چنین دستوری را در خصوص زنان دشمن می دهد به یقین نسبت به همسران مومنان روحیه بخشش و کرامت موکدتر خواهد بود.
یکی از مواردی که بسیار مورد شبهه قرار می گیرد خطبه ۸۰ نهج البلاغه است که همانطوری که در مقدمه بحث به آن اشاره کردم معمولاً به شأن نزول این سخنان توجه نشده و به این طریق از این سخنان در تخریب چهره اسلام و امام استفاده می شود، خطبه ی امام علی (ع) که پس از جنگ افروزی یکی از زنان پیامبر بیان شد نیز از این موارد است:
خطبه ۸۰ نهج البلاغه: مَعاشِرَ النَّاسِ، إ نَّ النِّسَاءَ نَواقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ، فَاءَمّا نُقْصانُ إِیمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاَهِ وَ الصِّیَامِ فِی اءَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ اءَمَّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَهُ امْرَاءَتَیْنِ کَشَهَادَهِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ اءَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْاءَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجالِ فَاتَّقُوا شِرارَ النِّسَاءِ، وَ کُونُوا مِنْ خِیارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَ لا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتّى لا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ.
اى مردم ، بدانید که زنان را ایمان ناقص است و بهره مندیهایشان ناقص است و عقلهایشان ناقص است . اما ناقص بودن ایمانشان از آن روست که در ایام حیض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهایشان ، بدان دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و نقصان بهره مندیشان در این است که میراث زنان نصف میراث مردان است . از زنان بد بپرهیزید و از زنان خوب حذر کنید و کار نیک را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهید، تا به کارهاى زشت طمع نکنند.
مخاطب این سخنان حضرت امیرالمومنین در واقع کسانی هستند که عقل و عاقبت خود را به همسر پیامبر تسلیم کرده و به حمایت از بی تدبیری ها و درونیات او، با امام علی (ع) که در آن ایام ردای خلافت را نیز برتن داشت شوریدند. حضرت امیر بدون این که مستقیماً به همسر پیامبر توهینی کرده باشد، مردم را مورد هدایت قرار می دهد. آن دسته از کسانی که در پی شتر سرخ موی عایشه حرکت کردند حد مورد احترام بودن همسران پیامبر را به مرز حکومت و حاکمیت رساندند و اینچنین حضرت امیر علیه السلام هم مردان را نصیحت می کند که در مسائل حکومت و حاکمیت تدبیر، عقل و ایمان را فدای تبعیت از احساسات زنان ننمایند. حضرت امیر در چنین جایگاهی قرار نیست شخصیت زن را به لحاظ اجتماعی و خانوادگی معرفی کنند و قرار است به جایگاه حکومت و فرماروایی ایشان بپردازد و به همین دلیل است که در همین مسیر استدلال می فرماید، اگر چه احادیث متواتری از پیامبر و حضرت امیر و ائمه در باب محبت به همسر وجود دارد لیکن این خطابه برای جلوگیری از حرکات مشابه است به خصوص که حضرت امیر حرفشان را عملشان اثبات کردند و در واقع وقتی ایشان زنان را به لحاظ عقلی، ایمانی و بهره مندی شایسته ی حکمرانی نمی دانند، تنبیهی به تناسب همین مسئله باریشان در نظر می گیرند و اگر چه جمل فتنه ای سخت بود، خطایی را که به واسطه ی نقص در عقل و ایمان به وجود آمد را مورد بخشش قرار دادند، لیکن در کنار این بخشش جلوگیری از تکرار این موارد و ثبت تاریخی آنها مسئله ای قابل گذشت نبود.
البته در توضیح این موارد باید گفت که همان طوری که قرآن کریم میزان کرامت انسان ها را به میزان تقوای شان می داند، ارزش وجودی زنان و مردان نیز به میزان تقوای شان است، به این است که از استعدادهای وجودی خود به نحو احسن در راه عبادت و بندگی استفاده کنند و در این میان نیز اگر کسی در چیز نقص داشته باشد در چیزی دیگر قوتی و وسیله ی پیشرفتی برایش در نظر گرفته شده است، یعنی اگر باب جهاد بر زنان بسته است (حکمت۱۳۱ : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست)، سلاح عاطفه و احساس در ایفای نقش همسری و مادری او را ارجی معادل جهاد ایجاد کرده است و البته باید در کنار هر کاری مواظبت کرد که ثواب و ارزش کارها به ریا و منت و سایر آفات هدر نرود.
بحث دیگر این که خود اسلام در کنار تفاوت هایی که در خلقت زن و مرد در جهت مکمل بودن یکدیگر ایجاد کرده است، تکالیف عبادی و ایمانی متفاوتی برایشان تجویز کرده است و وقتی زن به لحاظ نوع آفرینشش در ایامی دچار درد و سختی است، خداوند او را از عبادات و تکالیف نماز و روزه معاف می نماید و البته در عین این معافیت، نشستن بر سجاده و راز و نیاز را مستحب معرفی می کند تا هم اشتیاق و محبت خداوند به این زنان نشان داده شود و هم زنان از مناجات و ثواب عمل مستحبی برخوردار شوند. در بحث بهره مندی در مواردی مانند ارث و دیه نیز اگر تفاوتی بین زن و مرد وجود دارد، آنهم به حکم تفاوت تکلیف زن و مرد است، وقتی مرد سهم اصلی را در تأمین معاش خانواده بازی می کند به تناسب همان نقش، میزان بهره مندی بیشتری از ارث و دیه برای او و در واقع خانواده تجویز شده است، به عنوان مثال اگر مردی یا زنی فوت کند، خانواده کدام یک به کمک مالی بیشتری نیازمند می شود؟! پاسخ این سوال یقیناً یکی از دلایل تفاوت در بهره مندی است و هرگز این خطبه ی حضرت امیر را نباید در جهت تحقیر و ظلم به زنان برداشت کرد.