زیباکلام پس از احضار اخیرش به دادگاه گفته است تنها به این دلیل که قوه قضاییه را مستقل ندانسته است احضار شده است و سپس مثل هر متهم دیگری شروع به مظلوم نمایی نموده است! اما علت احضار صادق زیباکلام به طور دقیق مصاحبه ای با دویچه وله فارسی است که در آن رسما به […]
زیباکلام پس از احضار اخیرش به دادگاه گفته است تنها به این دلیل که قوه قضاییه را مستقل ندانسته است احضار شده است و سپس مثل هر متهم دیگری شروع به مظلوم نمایی نموده است! اما علت احضار صادق زیباکلام به طور دقیق مصاحبه ای با دویچه وله فارسی است که در آن رسما به قوه قضاییه تهمت میزند که علت بازداشت حسین فریدون سهم خواهی نظام در کابینه است! او در آن مصاحبه میگوید هر جای دنیا اگر برادر رئیس جمهور بازداشت شود میتوان آن را عادلانه و قابل تقدیر دانست اما در ایران، بازداشت امثال مهدی هاشمی و حسین فریدون تنها از روی سهم خواهی یا انتقام جوییهای سیاسی است!
همانطوری که از مصاحبه صادق زیباکلام عیان است، علت احضار او یک ادعای سیاسی مثل «عدم استقلال قوه قضاییه نیست»، اتفاقا بیشتر به نظر میرسد او از این استقلال ناراحت باشد و می اندیشد که چرا باید نیاز باشد تا روحانی برای برخورد نکردن با برادر متهمش اعلام جنگ دهد! البته موکول شدن بازداشت حسین فریدون به پس از انتخابات نباید مطلوب هیچ شخص عدالتجویی باشد و این نشان میدهد که اگر قوه قضاییه هر چه قدر هم مراعات این جریان هوچی گر را بنماید بازهم از طلبکاریشان کاسته نخواهد شد!
اگر قوه قضاییه پیش از انتخابات و بدون توجه به اعلام جنگِ حسن روحانی به این قوه، حسین فریدون را که در حقوقهای نجومی، ابربدهکاران بانکی و موارد دیگر که بعضاً مستندات آن به رویت همگان رسید، بازداشت میکرد همین امثال زیباکلام ندای وامصیبتا سر میدادند که اینها او را بازداشت کرده اند تا در نتیجه انتخابات تأثیر بگذارند و وقتی هم او را پس از انتخابات بازداشت میکنند، میگویند میخواهند از کابینه سهم خواهی کنند! البته اگر بازداشت حسین فریدون را به پس از چینش کابینه هم موکول میکردند لابد مثل ادعایش درباره محکومیت مهدی هاشمی میگفت که برای انتقام جویی او را بازداشت کرده اند تا با توجه به نقش فریدون برای روحانی، دولت را تضعیف کنند!
اتفاقا مشکل کشور بسیار بیش از این که به قوه قضایی مربوط باشد به امثال همین صادق زیباکلام ارتباط پیدا میکند که هزینه برخورد با مفاسد و تخلفات را کاهش بدهند، میکوشند برای مبارزه با مفسدان جریان خود هزینه را بالا ببرند. یکی از موانع عمده در کاهش مفاسد برخوردهای سیاسی است، چه آنجا که رئوسای جمهور برای برخورد با منسوبین و منصویبنشان خط قرمز تعریف میکنند و چه آنجا که حامیانشان از برخوردهای سیاستزده در مواجهه با مفاسد دفاع میکنند و بدرقه با مهدی هاشمی که یک مجرم کلان اقتصادیست را به مانند بدرقه نلسون ماندلا در روزنامه هایشان پوشش میدهند.
بزرگترین مانع کشور در کاهش مفاسد همین جریاناتی هستند که به همه برخوردهای قوه قضاییه با امثال رحیمی، مرتضوی، مه آفرید خسروی، بابک زنجانی، شهرام جزایری، مهدی هاشمی، کرباسچی و امروز هم حسین فریدون به صورت جناحی نگاه میکنند! یعنی وقتی رحیمی و مرتضوی و خسروی محکوم و مجازات میشوند ایشان را نماد فساد یک جریان خاص سیاسی نشان میدهند در حالی که خود آن جریان این مجرمان را از خود طرد نموده است و وقتی امثال کرباسچی و جزایری و مهدی هاشمی و حسین فریدون بازداشت یا متهم میشوند ایشان را در حد یک قهرمان و لیدر نشان میدهند و نه تنها طردشان نمیکنند بلکه ایشان را دبیر و رئیس حزب و طراح جریان و تهیه کننده لیستهای انتخاباتی خود قرار میدهند!
مشکل کشور دقیقا همین سیاستزدگی بیش از حد مدعیان نخبگی است! کسانی که برای رسیدن به هدفشان که همانا تضعیف و سرنگونی نظام است از هیچ ابزاری فروگذار نمیکنند، حتی اگر مجبور شوند مفسدان، خائنان، قانون شکنان، فتنه گران و نفوذیها و حتی رضاخان، منافقان، آمریکا و اسرائیل را تطهیر میکنند و برای این تطهیر هم به کلیت نظام و ارکان آن حمله میکنند و تهمت میزنند! البته شاید هم تقصیر خودشان نباشد، بسیاری از ایشان را عشق کور کرده است، عشق به غرب که با وجود بروز هرگونه دشمنیهای عملی اعم از کودتا، ترور، تحریم، تهدید، دخالت، مانع تراشی، چشم داشتن به تمامیت ارضی، جریمه به بهانه های مختلف و امروز هم بدعهدی در برجام حتی حاضر به ابراز برائت زبانی هم نیستند و به برائت جویندگان هم هجمه میکنند!