وفای به عهد از مهمات دین و عقبات پل صراط است؛ اهمیت وفای به عهد در دین اسلام و فرهنگ و تاریخ ایران باستان و معاصر آن قدر زیاد است که مذهبی و ملی و عوام نمی توانند منکر اهمیت آن باشند، وفای به عهد از نشانه های مردانگی و حتی انسان بودن است و […]
وفای به عهد از مهمات دین و عقبات پل صراط است؛ اهمیت وفای به عهد در دین اسلام و فرهنگ و تاریخ ایران باستان و معاصر آن قدر زیاد است که مذهبی و ملی و عوام نمی توانند منکر اهمیت آن باشند، وفای به عهد از نشانه های مردانگی و حتی انسان بودن است و کسی که معروف به بدقولی است شخصیت قابل احترامی بین اطرافیان نخواهد داشت.
اما آنچه که واقعاً تلخ است این که بیشتر ما ایرانی ها به تعهدات مان به خصوص در مشاغل مان پایبند نیستیم و این مسئله موجب می شود تا بدقولی هر فردی موجب بدقول شدن افراد دیگر نیز بشود، به عنوان مثال برای ما پیش آمده است که به حساب قول فردی به کس دیگری قول داده ایم و به دلیل بدقولی دیگری، ماهم نزد فردی دیگر بدقول شده ایم. گستردگی بدقولی در تمام مشاغل متأسفانه این قدر زیاد است که خوش قول های هر صنف انگشت شمارند، کمتر کسی را می بینیم که در کارش بتوان روی تعهداتش حساب باز کرد. متأسفانه بیشتر مسئولان که قول می دهند کاری را یک ماهه انجام دهند چند ماه به مدت آن می افزایند، یا پیمانکار قول می دهد ساختمانی را ۶ ماهه بسازد ولی با همان مدت تأخیر کارش را تحویل می دهد، کارمند می گوید هفته ی دیگر بیا ولی سرهفته می بینی که هیچ کاری را انجام نداده است، وزیر می گوید هفته ی دیگر فلان چیز ارزان می شود ولی تازه گران تر هم می شود، آن یکی وزیر قول می دهد که همه چیز تحت کنترلشان است اما می بینی که پای عملش می لنگد، رییس بانک مرکزی قول می دهد نرخ ارز و سکه را کنترل کند ولی گویی اصلاً چنین حرفی زده نشده است، دادگاه می گوید ۶ ماهه رأی صادر می کند ولی سر سال تازه سرخانه ی اول هستی، نامزد نمایندگی مجلس هزار شعار می دهد ولی دریغ از برآورده کردن حتی یکی از آنها، بازاری قول می دهد که سر وقت بدهی اش را صاف می کند ولی تا حکم دادگاه بدوی و تجدید نظر و دیوان طرفش را معطل می کند.
گویی قول دادن وسیله ای شده است برای فریب دادن دیگران تا به اهداف مان برسیم! و اصلاً نگران نیستیم که با هر بدقولی چه بر سر زندگی و آبروی دیگران و دین و دنیا و حیثیت خودمان می آوریم.
جالب است که با این همه بدقولی، کسی درس عبرت هم نمی گیرد وهمه روی قولهای دیگران حساب باز می کنیم و هیچ کسی هم از بدعهدی خودش معذرت نمی خواهد، تازه همه از هم طلبکاریم!!! آن مسئول بدقولی اش را گردن یک مسئول دیگر می اندازد و طلبکار می شود، این مسئول اشتباه خودش را متوجه مردم می کند و مردم را نکوهش می کند، پیمانکارکل قصورش را متوجه پیمانکاران جزء می داند و ایشان نیز توپ را در زمین کارگران می اندازند و طلبکار می شنود و حتی رییس یک قوه مشکلات را گردن رییس یک قوه ی دیگر می اندازد، تا خیال همه راحت باشد که این مسئله کاملاً فراگیر و در سطح ملی در حال ادامه است.
در ادامه مواردی به نظرم می رسد که شاید با رعایت کردن شان بتوانیم به سهم خودمان کمکی به رفع این عارضه بنماییم:
۱- یکی از دلایل این همه بدقولی این است که شاید چون عادت به معذرت خواهی نداریم راحت بدقولی می کنیم و اگر سنگینی عذرخواهی را به جان می خریدیدم شاید کمتر بدقولی می کردیم.
۲- بسیاری از بدقولی ها ناشی از اشتباه در اندازه گیری و عجله در محاسبات است، چرا که بدون تحقیق و تفحص کافی از امکان عملی شدن فکر و نظرمان، آن را به زبان می آوریم و برای خودمان تعهد ایجاد می کنیم، یعنی بیش از توان و امکان مان برای خودمان تعهد ایجاد می کنیم.
۳- بسیاری از بدقولی ها ناشی از اعتماد نابجا به سایرین و مسئولیت پذیری شان است، بدون این که نسبت به خوش قولی ایشان یقین داشته باشیم.
۴- بدقولی های زیادی نیز در اثر عدم اهتمام به برآورده شدن تعهدات ایجاد می شود، مثلاً یک پیمانکار به کسی قول داده در عرض یک هفته کاری را انجام بدهد ولی در همان حین یک کار دیگر را هم قبول می کند و این موجب بدقولی در هر دوکار می شود.
۵- از دیگر دلایل بدقولی های ما، بی توجهی به اهمیت وفای به عهد به عنوان یک فریضه ی واجب و حق الناس بودن آن است، بعضی وقت ها توجه نمی کنیم که یک بدقولی ساده چقدر وقت و هزینه و اعتبار دیگران را صرف می کند و چه مشکلاتی را در زندگی یک نفر یا یک گروه و حتی یک جامعه ایجاد می کند و این ها چه گناه سنگینی به شمار می روند.