آیا می توان با حمایت از شعارها و برنامه ها و استمرار دولتی که شاه کلید سخنانش “نمی دانیم و نمی توانیم و نمی شود” است، در جامعه امیدآفرینی کرد؟ البته این سوال در عین حال که برای انقلابی ها، چالش و قابل بحث است برای دولتی ها هم می تواند الهام بخش و آموزنده باشد…

امیدآفرینی در شرایطی که مهمترین هدف دشمن از همه ابعاد جنگ ترکیبی که به راه انداخته است، ایجاد فضای یأس و ناامیدی در جامعه است، حقیقتا یک موضوع حیاتی است و از همین رو نیز شاید مهمترین نکته مورد تاکید مقام معظم رهبری باشد و جریان انقلابی و مدعی ولایتمداری نیز طبعا باید موضوع امیدآفرینی را اولین ماموریت خود بداند اما جریان انقلابی با یک سوال و تعارض مواجه شده است، آیا می توان با حمایت از شعارها و برنامه ها و استمرار دولتی که شاه کلید سخنانش “نمی دانیم و نمی توانیم و نمی شود” است، در جامعه امیدآفرینی کرد؟ البته این سوال در عین حال که برای انقلابی ها، چالش و قابل بحث است برای دولتی ها هم می تواند الهام بخش و آموزنده باشد.

طبعا بخشی از تفاوت رفتارهای دوستان انقلابی در پاسخ به این سوال به برداشت شان از سخنان دولتمردان دارد، این که آیا واقعا این سطح از نداریم و نمی توانیم و نمی شودها از روی صداقت بیان می شود و یا این که با بزرگنمایی و غیرواقعی است؛ اگر بخواهیم این حرف ها را صادقانه و دلسوزانه بدانیم این سوال مطرح می شود که پس چرا این ناله و گریه ها و اظهار عجزها در زمان تبلیغات انتخاباتی یا اساسا وجود نداشتند و یا با این حد مایوسانه مطرح نمی شدند که در پاسخ به این سوال به سه گزینه می رسیم، یا دولتمردان در آن موقع خیلی بی اطلاع بودند یا این که اکنون در حال بزرگنمایی هستند یا این که همان موقع هم مطلع بودند ولی می دانستند با اظهار عجبز و ناله نمی توانند از مردم رأی بگیرند فلذا ترجیح دادند بعد از انتخابات، صراحت به خرج دهند و البته شاید بشود هر سه گزینه را به صورت نسبی و با سهم های مختلف معتبر دانست.

درباره گزینه بزرگ نمایی طبعا شناخت انگیزه های احتمالی می تواند مورد سوال قرار گیرد، در واقع سوال این است که چرا دولتمردان درباره ناترازی های کشور و راه حل مسائل کشور تا این حد باید به طور بزرگنمایی شده، اظهار عجز کنند و اساسا انگیزه شان چه می تواند باشد؟ شاید یکی از مطرح ترین و محتمل ترین پاسخ ها این است که دولت برای اخذ مجوز مذاکره در حوزه های مختلف محتاج بحرانی نمایی از شرایط کشور است کما این که در دولت های یازدهم و دوازدهم این موضوع تا آنجا دنبال شد که حتی آب خوردن و محیط زیست واکسن مردم هم به برجام و فتف و توافق پاریس و… گره زده شد و طبعا باید دولت چهاردهم به مشاهده کنندگان و تحلیل گران این حق را بدهد که احتمال بکارگیری همان مدل را از این دولت قوی بداند.

 درباره این گزینه که آقای پزشکیان و تیم او از مسائل کشور بی اطلاع بودند و تدریجا و در مسیر آگاهی از شرایط، در حال بیان آنها با این ادبیات عاجزانه و مایوسانه هستند این سوال را مطرح می کند که چطور فردی که حدود ۲ دهه نماینده مجلس بوده است می تواند از شرایط کشور تا این حد بی اطلاع باشد؟ و این سوال را ایجاد می کند که حالا که برای ایشان اثبات شده تیمش اینقدر ناآگاه بودند پس چرا این طور بر حفظ همان تیم و در رأس آنها آقای ظریف اصرار دارد؟ و این سوال دیگر که آیا از تیمی که ناآگاه و بی اطلاع از مسائل کشور بوده است می توان توقع راهگشایی و امیدآفرینی داشت؟ شاید تنها شاهدی که این فرضیه را تقویت کند این اصرار شخص رئیس جمهور بر ضرورت پیدا کردن راهکار و رفتن دنبال کارشناسان و کار کارشناسی است!

درباره گزینه اطلاع داشتن از مسائل و عدم بیان واقعیات بنا به اقتضای انتخابات هم این نکته به ذهنم می رسد که آیا از دولتی که قبلا برای پیروزی در انتخابات دست به تکنیک های غیرموجه زده است نمی توان انتظار داشت الان هم برای امتیاز گیری از نظام دست به تکنیک های دیگر غیرموجه بزند؟ آیا کسانی که یکبار مردم را محرم ندانستند و به دروغ گفتند کشور هیچ مشکلی به لحاظ منابع ندارد و هیچ مشکلی که تنها راه حلش گریه باشد نداریم بعید است که مدام به مردم دروغ های دیگری بگویند؟ اصلا آیا اساسا جایگاهی که با دروغ و فریب کسب می گردد مشروعیت دارد یا خیر؟ آیا اعتمادهای ریخته شده درباره بسیاری از وعده های انتخاباتی قابل احیا خواهد بود؟ این که برای رای گرفتن از مردم بگویند ما دنبال گران سازی مایحتاج مردم نیستیم یا این که دنبال حذف و کاهش یارانه های بنزین و دارو و… نیستیم یا این که هرکاری بخواهیم بکنیم از قبل با مردم مطرح می کنیم و مثلا یک شبه خودرو را گران نمی کنیم یا برای جوانان و ازدواج و فرزندآوری کمک می کنیم یا این که حقوق کارگران و کارمندان را متناسب با تورم افزایش می دهیم اما وقتی به قدرت رسیدند به بهانه ناترازی های مختلف دقیقا برعکس عمل کنند اساسا می تواند مفهومی غیر از فریبکاری داشته باشد؟

اما به زعم حقیر هر سه این گزینه ها البته با سهم های مختلف می توانند واقعیت داشته باشند یعنی انگیزه دولت از این حد عزاداری برای ناترازی های مختلف و تکرار واژگان نداریم و نمی توانیم و نمی شود در هر سه گزینه عینیت دارد یعنی هم آقای پزشکیان انسان مطلع و آگاهی در زمینه های مختلف نبوده است و احتمالا در مجلس در زمانی که مباحث مختلف مطرح می شده به همان امور شخصی نظیر ورزش و مطالعه مشغول بوده است و مشاورانش هم بی اطلاع بودند و یا مطلع بودند ولی او را مطلع نکردند و هم این که متاسفانه برای پیروزی در انتخابات بسیاری از تکنیک های انتخاباتی غیرصادقانه را در دستور کار قرار دادند و هم این که برای یارکشی از مردم در برابر اصول انقلاب و رهبری می کوشند ابتدا شرایط را بحرانی نشان دهند و سپس مدیریت بحران را در عقب نشینی های بزرگ جلوه دهند. با این تحلیل حقیقتا کار جریان انقلاب در تعیین نوع مواجهه با سیاست های یاس آفرینانه و ناراضی کننده مردم دشوار است، خصوصا که موضوع کمک به موفقیت دولت به عنوان یک مطالبه مقام معظم رهبری هم مطرح است.

به هر حال اگر اصل کمک را پیش فرض بدانیم و از سوی دیگر اصل امیدآفرینی را هم ضرورت، طبعا باید بکوشیم آنجایی که دولت در مسیر امیدافزایی گام بر می دارد از او حمایت کنیم و آنجایی که رفتارش به یأس آفرینی می انجامد با نقد و مطالبه گری صحیح و منصفانه بکوشیم نگاه دولت و مردم را به سوی آنچه که مقام معظم رهبری از آنها به عنوان نقاط امیدبخش واقعی نامبرده بودند جلب کنیم و از آنچه که به عنوان نقاط امیدبخش خیالی یادکرده بودند برحذر بداریم؛ طبعا توانایی های داخلی و ظرفیت های قابل استفاده نقاط امیدبخش حقیقی و توقع لطف و عهدشناسی از سوی کسانی که کاری جز ظلم و فتنه و بدعهدی در جهان ندارند نقاط امیدبخش خیالی اند.