در پیرامون ما همواره موقعیت هایی پیش می آید که دوست داریم و لازم می دانیم که انتقاد کنیم ولی با توجه به تجربه های شخصی که از خودمان و دیگران سراغ داریم بسیاری از اوقات به دلیل عدم احتمال در اثربخشی آن، قید نقد را زده و یا آنچنان این انتقاد در ذهنمان دشوار […]
در پیرامون ما همواره موقعیت هایی پیش می آید که دوست داریم و لازم می دانیم که انتقاد کنیم ولی با توجه به تجربه های شخصی که از خودمان و دیگران سراغ داریم بسیاری از اوقات به دلیل عدم احتمال در اثربخشی آن، قید نقد را زده و یا آنچنان این انتقاد در ذهنمان دشوار و یا خطرناک به نظر می آید که حاضر به تقبل ریسک آن نمی شویم.
اما آیا در خصوص انتقاد مؤثر و راحت می توان مهارت هایی را تعریف نمود؟ پاسخ به این سوال را می توان با مثال هایی در اطرافمان مشاهده نمود، چگونه است که برخی وبلاگ ها و سایت ها بیشترین انتقادها را می کنند ولی خطری تهدیدشان نمی کند و برخی دیگر به راحتی منحل و یا همان فیلتر می شوند؟! یا این که چگونه است که برخی انتقادات شان نه تنها مورد مواجهه واقع نمی شود بلکه بابت انتقاد به آنها حق الزحمه نیز می دهند؟! فارغ از بحث پشتوانه ها و روابط در این زمینه نحوه ی خود انتقاد در این مسئله اولین نقش را ایفا می کند.
ابتدا بایستی منظورم را از انتقاد راحت و مؤثر بیان نمایم، انتقاد راحت انتقادی است که با کمترین خطر و مواجهه انجام می شود و منتقد در معرض خطرات جسمی، روحی، اجتماعی و شغلی قرار نمی گیرد و انتقادِ مؤثر، انتقادی است که تأثیر گذار باشد و بتواند اصلاح را در پی داشته باشد. این چنین انتقادی نه به انتقاد کننده و نه به انتقاد شنونده آسیبی وارد نکرده و حتی منجر به ارتقا و پیشرفت توأم آنها نیز می گردد.
در ادامه به اصول انتقاد راحت و مؤثر خواهم پرداخت، یک انتقاد خوب با سه شرط اصلی میسر است و هر یک از این شروط مهیا نباشد نمی توان آن را به عنوان یک انتقادِ خوب ارزیابی نمود:
ادب- اولین شرط یک انتقاد خوب این است که ادب در آن رعایت شود به نحوی که انتقاد شونده احساس احترام داشته باشد و این حس باعث می شود تا با کمترین واکنش شنوای انتقاد مواجه باشد. ادب باعث می شود تا انتقاد شنونده ظرفیت بیشتری پیدا کرده و انتقادات تند و تیزتر را نیز بهتر تحمل نماید.
انصاف- شرط دیگر یک انتقاد خوب، رعایت انصاف است؛ اگر در انتقادات خود به صورت غیر منصفانه عمل کنیم و فقط بدی ها را آشکار کنیم و خوبی ها را نبینیم یا به آنها اشاره ای نکنیم، انتقاد شونده به حتی بخش های منطقی و انتقادات وارد را نیز غیر منصفانه تلقی کرده و به آنها التفاتی نمی کند و حتی ممکن است موجب لجاجت و بدتر شدن وضع شود. انصاف موجب می شود تا انتقاد شونده کمتر به واکنش های تدافعی متوسل شود و همین مسأله موجب می شود تا به جای این که انرژی اش را صرف توجیه و مجادله نماید، به خود انتقاد و فهم توجه داشته باشد.
علم- انتقاد اگر غیرآگاهنه و از سوی افراد غیر متخصص وارد شود، عملاً فایده و اثری نخواهد داشت، چرا که یک انتقاد باید همراه با تحلیل و تجزیه بیان شود تا ذهن انتقاد شونده را درگیر و تسلیم نماید و در صورتی که کسی در زمینه ای اطلاعات خوبی نداشته باشد و بخواهد انتقاد نماید، انتقاد شونده یا وی را غیر منصف و یا غیر متخصص تلقی نموده و چه بسا از جایگاه نقد شدن در برابر چنین منتقدی فرار کرده و حتی موجب هتک حرمت به منتقد گردد.
در کنار سه شرط ضروری مورد اشاره، موارد دیگری نیز در انتقاد وجود دارند که می توانند یک انتقاد خوب را به یک انتقاد عالی تبدیل نمایند که می توانم به این موارد اشاره کنم:
دلسوزی- این که یک منتقد خودش را دلسوز انتقاد شونده معرفی کند و انتقاد شونده این مفهوم را در ذهن خویش بپذیرد، آن قدر مؤثر است که حتی بعضاً موجب می شود تا منتقد به جای رعایت شرط ادب، با کلام غیر مؤدبانه ولی دلسوزانه نقد خویش را در ذهن نقد شونده بنشاند.
استفاده از آیات، روایات، کلام بزرگان، لطایف، هنر و ضرب المثل- چه بسا با یک لطیفه ی بامزه، انتقاد تندی را بیان کرده و نه تنها موجب دلخوری نشویم، بلکه باعث شادی، نشاط و اصلاح نیز گردیم و این استفاده از لطایف و هنر در انتقاد را در نمایش ها و شعرهای طنزِانتقادی و کاریکاتورها به تناوب دیده ایم و لذت برده ایم.
معمولاً منتقدانی که در هر زمینه ای بدون رعایت اصول انتقاد ، بی محابا و بعضاً اهانت آمیز نقد می کنند، با توهین، تحقیر، طرد و حتی تنبیه مواجه شده و معمولاً این افراد مدام از ظرفیت پایین جامعه در برابر نقد دادها سرخواهند داد و این در حالی است که به نظر حقیر ظرفیت نقد پذیری جامعه و حکومت بسیار فراتر از حد مورد ادعای نامنتقدان است که البته خود مفهوم نقد پذیری و ارتقای ظرفیت آن مقوله ی مهم و مستقل دیگری است که بایستی به صورت ویژه و کاربری به آن نیز پرداخت.