وقتی بابت مشکلات اقتصادی کشور به دولت انتقاد میکنیم عده ای میگویند تقصیر دولت نیست، هر دولت دیگر هم بود همین بود، دولت اختیاراتی ندارد و قس علی هذا، بماند عمدتا اینها همان کسانی هستند که دو سال پیش در ستاد انتخاباتی روحانی مردم را قانع میکردند که روحانی با دیگران خیلی فرق میکند که […]

تحلیلی بر یک سال عملکرد اقتصادی دولت یازدهم کاهش تورم از جیب اقتصاد برای سیاستوقتی بابت مشکلات اقتصادی کشور به دولت انتقاد میکنیم عده ای میگویند تقصیر دولت نیست، هر دولت دیگر هم بود همین بود، دولت اختیاراتی ندارد و قس علی هذا، بماند عمدتا اینها همان کسانی هستند که دو سال پیش در ستاد انتخاباتی روحانی مردم را قانع میکردند که روحانی با دیگران خیلی فرق میکند که همین پاسخ به عنوان جدال احسن برای ساکت کردن این عده کافی است! اما پاسخ استدلالی ما به این عده چیست؟! ما میگوییم دولت از جیب ملت و اقتصاد کشور برای تحقق بخشی به شعارهای سیاسی خود استفاده میکند که اگر چنین نمیکرد، قطعا وضعیت اقتصاد کشور به مراتب بهتر از این بود و این مشکل اصلی کشور است که برخی از نمونه های آن را به عنوان سند برمیشمارم:

برجام

تحقق برجام ارزیابی برجام در دومین سالگرد امضای برجام تنظیم و اجرای برجامبرجام با شعار رفع تحریم در دستور کار قرار گرفت، با این نگاه که چرخ هسته ای بچرخد و در عین حال چرخ اقتصاد هم بچرخد، با این شعار که رفع همه مشکلات اقتصادی و حتی محیط زیستی به برجام مرتبط است، با این شعار که هر روز تأخیر در تصویب برجام فلان قدر به کشور زیان میزند، با این ادعا که با برجام همه تحریمها بالمره لغو خواهد شد و… اما وقتی برجام تصویب شد مردم تغییر محسوسی در اقتصاد و معیشت احساس نکردند و پس از مدتی خود دولتمردان اعتراف کردند که هدفشان از برجام اساسا رفع تحریم و اقتصادی نبود و هدفشان مثلا دور کردن سایه جنگ یا اثبات بی صداقتی آمریکا بوده است!

برخی از بوقچی های برجام هم رسما اعتراف کردند که ما برجام را بزک کردیم تا بتوانیم آن را به تصویب برسانیم! بعدا خانم موگرینی هم مدعی شد این جمله که برجام مقدمه توافقات بعدی خواهد بود را به پیشنهاد ظریف در متن برجام اضافه کردیم که شبیه این رویکردها را قبلا در صحبتهای ظریف با البرادعی و هاله اسفندیاری و شورای سیاست خارجی آمریکا دیده بودیم که ظریف صراحتا از غربیها میخواهد تا با توافق، از غربگرایان حمایت کند.

امروز میتوان با اطمینان گفت که هدف اصلی برجام اساسا اقتصادی نبود برخلاف آنچه که شعارش را میدادند، هدف این بود که دروازه گشادی به سوی غرب بازشود که بستن آن کار آسانی نباشد تا از قبل آن، برجامهای ۲ و ۳ و ۴ برای “غرب” گرایی تسهیل و تسریع شود و این یکی از نمونه های برجسته و مهم است که دولت ۳ سال از وقت یک ملت ۸۰ میلیونی را صرف حصول توافق کرد و ۲ سال را منتظر شد تا گلابیهای برجام به ثمر برسد و یک سال هم هست که منتظر است با خروج آمریکا از برجام، اروپاییها تعهداتش را برعهده بگیرند که البته امروز اثبات شد این هم یک خیال خام بوده است، با این برآورد امروز میتوان گفت که ۶ سال از عمر این کشور صرف اهداف سیاسی دولت شد و نه اهداف اقتصادی! به راستی اگر هدف دولت گرفتن امتیازات اقتصادی در برجام بود قدرت چانه زنی خود را با این جملات که خزانه خالی است یا حتی آب خوردن ما به توافق بند است و این که تأسیسات هسته ای ما ظرف ۵ دقیقه قابل نابودی است و امثالهم سست میکرد؟! آیا می پذیرفت تعهدات نقدی را در برابر تعهدات نسیه طرف مقابل برعهده بگیرد؟! آیا شعارهای هر توافقی بهتر از عدم توافق یا حفظ توافق به هر قیمت را در دستور کار قرار میداد؟! قطعا خیر!

پسابرجام

قراردادهای پسابرجام از جیب اقتصاد برای سیاستدولت در پسا برجام چه کرد؟! آیا از برجام برای اقتصاد کشور هزینه کرد یا از جیب اقتصاد برای سیاست خود که همان حفظ برجام بود؟! آقای ظریف در پسابرجام صراحتا میگفت با توافقات اقتصادی بزرگ مثل پژو، رنو، توتال، ایرباس، بوئینگ و… میکوشد طرفهای مقابل را در جهت حفظ منافع شرکتهای خود در برجام نگه دارد و با این رویکرد سیاسی، شرکتهای بدعهد و بدسابقه را به عنوان میوه چند سال معطلی برای مذاکره به مردم معرفی کردند ولی آنها تعهدات خود را رها کردند و رفتند و ما که ظرفیتهای اقتصادی خود را سالها معطل آنها نگه داشته بودیم متضرر شدیم خصوصا که در برخی از این بخشها میتوانستیم از ظرفیتهای داخلی یا منطقه ای یا ظرفیت سایر کشورهای دنیا استفاده کنیم که امروز میبینیم دولت بعد از ۶ سال به یاد این ظرفیتها افتاده است که بعید است عمرش به آزاد کردن این ظرفیتها قد بدهد!

وابستگی

دکتر سریع القلم

وقتی رویکرد اصلی یک دولت، غربگرایی باشد بدیهی است از هر حربه ای برای نزدیکی به غرب استفاده میکند و حتی ممکن است خودش شرایطی ایجاد کند تا غربیها کشور را مجبور به تنازل در برخی موقعیتها نمایند، نگاهی به سخنان و مکتوبات آقای روحانی و تیم اقتصادی او اثبات میکند اساسا ایشان به استقلال و اقتصاد مقاومتی اعتقادی ندارند و بعضا علیه آن نیز دست به کار شده اند و حتی این مفاهیم را به سخره گرفته اند که نمونه اش را در آثار سریع القم و تأییدات روحانی بر مرقومات او مشاهده کرد، به سخره گرفتن استقلال و حرکت به سوی وابستگی یکی از لوازم الزام کشور به تنازل در برابر غرب است و از همین رو است که بستن راه های دور زدن تحریم به یکی از رویکردهای اصلی دولت خصوصا در بخش نفت تبدیل شد چرا که اقتصادی که قوی باشد، مقاوم باشد، در نیازهای استراتژیک مستقل باشد هرگز در برابر فشار تحریمها تسلیم نخواهد شد و این مطلوب غربگرایان نیست چرا که آنها بیش از این که دنبال رفع مسائل اقتصادی باشند دنبال سراپا غربی شدن هستند، پذیرش تعهداتی در حوزه های سند آموزشی ۲۰۳۰ و توافق پاریس و FATF و… جملگی از همین الزامات هستند.

توافق پاریس

یکی از مظاهر از جیب اقتصاد برای سیاست هزینه کردن، همین پیوستن به توافق پاریس بود، اگرچه در ظاهر این توافق به بهبود شرایط زیست محیطی کمک میکند اما در واقع مانعی برای بهبود مسائل اقتصادی کشور است. وقتی دشمن برای فروش نفت خام شما مانع تراشی میکند، وقتی سیاست دور شدن از خام فروشی از سیاستهای کلی نظام است، وقتی مشتریهای خوبی در محصولات پتروشیمی و برق داریم و میتوانیم نفت خام را تبدیل به این محصولات کنیم، محدودیتهای توافق پاریس ما را متعهد میکند که صنایع خود را گسترش ندهیم و به همان خام فروشی ادامه دهیم تا محیط زیست آلوده نشود! پذیرش چنین تعهدی در شرایط تحریم، در شرایطی که یکی از منابع اصلی ایران نفت و گاز است، در شرایطی که دشمن در هسته ای ما محدودیتهای سنگین وارد کرده است، در شرایطی که خود آمریکا از توافق پاریس خارج شده است چه منطقی دارد جز این که از اقصاد کشور برای سیاست هزینه شده است؟! البته پس از خاموشیهای گسترده پارسال و دبه کردن آمریکا درباره برجام، دولت اعترافاتی در اشتباه بودن پیوستن به این توافق نمود ولی در هر صورت این تعهدات و هزینه های آنها همچنان باقی است.

FATF

تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی FATF از جیب اقتصاد برای سیاستاگر چه FATF به بهانه مبارزه با حمایت مالی از تروریسم، پولشویی، قاچاق و… بر کشور تحمیل شد اما پذیرش تعریف غربیها از عاملان ترویسم، پولشویی و قاچاق در جایی که قبلا نهادهای حاکمیتی ایران را در لیست سیاه تروریسم و قاچاق و… وارد کرده اند عملا به مانعی برای دور زدن تحریمها، تقویت بنیه دفاعی، حمایت از همسایگان مظلوم، فعالیتهای مولد اقتصادی همچنین به بازوی اعمال تحریمهایی مثل کاتسا تبدیل میشود چرا که دشمن برای تشخیص زنجیره تأمین نیازهای داخلی کشور از نرم افزارهای خود در شبکه بانکی کشور استفاده میکند و دولت را متعهد به سرویس ندادن به هرآنکس که آنها بگویند میکند که پذیرش این توافق نه تنها هزینه کردن از اقتصاد کشور بود بلکه هزینه از امنیت کشور هم بود اما چون در راستای سیاستهای دولت بود، دولت به آن تن داد در حالی که مثل برجام، شعارهای دروغین درباره خاصیت ضدتحریمی آن سرداده میشد در حالی که اساسا این تعهد خودش عامل تشدید تحریمها است.

سیاستهای ضد اقتصاد مقاومتی

اقتصاد مقاومتی

علی رغم این که دولت مکلف به تبعیت از سیاستهای کلان اقتصادی مصوب مجمع تشخیص است اما به سلیقه خود عمل میکند، یعنی بجای این که با اجرای سیاستهای کلان اقتصادی در حوزه اقتصاد مقاومتی که موضع شعارهای سالانه کشور هم هست، از تولید حمایت شود عملا به تولید ضربه زده میشود، به عنوان مثال شرکت ذوب آهن اصفهان که از صنایع مادر کشور است توانایی تولید راه آهن مورد نیاز کشور را دارد اما دولت چون اصرار به فروش نفت دارد و نمیتواند هم پولش را بگیرد از هند، ریل راه آهن وارد میکند و این نه تنها باعث رکود و ضربه به کارخانه ذوب آهن گردیده است بلکه فشار آن به معادن ذغال سنگ و آهن هم منتقل میشود و اینچنین میشود که اقتصاد کشور بجای این که در مسیر تولید و رونق و اشتغال حرکت کند در مسیر واردات و تعطیلی و بیکاری گام برمیدارد که شبیه همین عارضه را در بخشهای دیگر اقتصادی نیز شاهدیم.

نتیجه گیری

در کنار مثالهای فوق، ناکارآمدی و ضعف در سیاستگذاریهای اقتصادی و بانکی و پولی که موجب ۵ برابر شدن نقدینگی یا خروج ۳۰ میلیارد دلار از سرمایه ارزی کشور شد همچنین رانتها و مجوزهایی که به برخی از دولتمردان یا خانواده های ایشان داده شد به اقتصاد و خصوصا تولید کشور ضربه وارد کرده است و عدم اهتمام به شفافیت خصوصا در پرداخت مالیات که وقتی مجموعه این عوامل را در نظر میگیریم متوجه میشویم قطعا میشد اقتصاد کشور وضعیت بهتری را داشته باشد و این استدلال که دولت در بروز این شرایط اختیاری نداشته و هر دولت دیگری هم بود شرایط همین بود منتفی میگردد. جالب این که همین آقایی که در ۱۳۹۲ میگفت نهایتا ۲۰ درصد از مشکلات به تحریم برمیگردد و ۸۰ درصد بقیه ناشی از سوءمدیریت هستند و دشمنی آمریکا را انکار میکردند و با شعار مرگ بر آمریکا هم مخالف بودند امروز هیچ سهمی برای سوءمدیریتهای خود قائل نیستند و همه مشکلات را به آمریکا مربوط میدانند!

نکته انتهایی این که همین دولتمردانی که امروز از جیب اقتصاد برای سیاستهای خسارت بار، ضعیف کننده و ذلیلانه کشور هزینه کرده اند همان کسانی هستند که یکی از ادعاهایشان علیه انقلابیها این بود که شما از جیب اقتصاد برای سیاست خرج کرده اید در صورتی که اولا آنچه که آنها نام سیاست بر آن گذاشته اند آرمانهای انقلاب است و نه سیاستهای حزبی و گروقی و ثانیا همان هر موفقیتی در هر زمینه ای در کشور ایجاد شده است به یمن همان آرمانها بوده است، آرمانهایی مثل خودباوری، مثل ایستادگی، مقاومت، استقلال، ساده زیستی و… در صورتی که جریان غربگرا برای نیل به سمت سیاستهایش، دقیقا میکوشد خوباوری را به چالش بکشد، مقاومت را پرهزینه بخواند، استقلال را به سخره بگیرد و اشرافی گری را تئوریزه نمایند.