این که به همه کسانی که برای بیان سخنان خود در جلسه ای مثلا نزد امام خامنه ای نوبت نرسد و متولیان جلسه مجبور به گلچین کردن باشند امری کاملا منطقی است که یکی از طلاب به نام حیدر عباسی که از قرار معلوم از حامیان متعصب احمدی نژاد است و از این که اجازه […]
این که به همه کسانی که برای بیان سخنان خود در جلسه ای مثلا نزد امام خامنه ای نوبت نرسد و متولیان جلسه مجبور به گلچین کردن باشند امری کاملا منطقی است که یکی از طلاب به نام حیدر عباسی که از قرار معلوم از حامیان متعصب احمدی نژاد است و از این که اجازه سخنرانی نیافته، دلخور شده و متنش را در شبکه های اجتماعی منتشر نموده است و از قضا جریانی که مدتهاست میکوشد برای توجیه انحرافات حلقه انحرافی به هر کاری دست بزند، با مانور سنگین روی این سخنان، کوشیده است تا امام خامنه ای را کانالیزه معرفی کند تا تقابل جریان احمدی نژاد با ولایت فقیه را در این قالب تطهیر و توجیه کند حال این که به اذعان برخی طلاب انقلابی حاضر در جلسه، سخنانی که طلاب دیگر بیان کردند از حیث صراحت و استحکام بسیار قویتر از متن حذف شده مورد اشاره دارد؛ در هر صورت با توجه به انتشار گسترده مطلب حیدر عباسی در شبکه های اجتماعی، بر آن شدم تا به محتوای آن پاسخ بگویم که به همین لحاظ، ضمن درج عین متن نامبرده، پاسخها را ذیلشان تقدیم مینمایم:
همانطور که در بیانات حضرتعالی هم مکرر دیده می شود، انقلاب اسلامی ما برکات زیادی برای ایران عزیزمان داشته است. از برکاتی که بیشتر مربوط به گذشته ی انقلاب میشود مانند فضای معنوی در جبهه های دفاع مقدس، تا برکاتی که در وضعیت امروز انقلاب مشاهده می شود همانند پیشرفت های علم فناوری و تربیت نسل جوان انقلابی، اما در عین حال، از منظر این جوانان ابهاماتی درباره وضعیت نظام وجود دارد که به عرض تان می رسانم:
در این مقدمه، حیدر عباسی کوشیده است تا صراحتاً برکات انقلاب را به گذشته انقلاب معطوف کند و سهم امروز را نسبت به گذشته آن ناچیز بداند که متأسفانه این نگاه در کسانی که میکوشند دوران زعامت امام خامنه ای را به لحاظ موفقیت و برکات کمرنگ نمایند ترویج میشود، در صورتی که حتی به اعتراف دشمنانی مثل مسعود بهنود، انقلاب در دوران زعامت امام خامنه ای به لحاظ تثبیت و ساختار و تشکل یافتن، موفقیت چشمگیری داشته است و این به غیر از موفقیت در عرصه های مختلف علمی، فن آوری، نظامی و منطقه ای و.. است که با وجود هجمه های سنگین از حیث سیاسی، اقتصادی و به خصوص از لحاظ فرهنگی رخ داده است که قطعاً قابل تقدیر است.
۱- حضرت عالی در فرمایشاتتان فرایندی پنجگانه برای روند پیشرفت انقلاب اسلامی و تحقق آرمان مهدویت بیان داشته اید، اما در بین برخی جوانان حوزه ها و دانشگاه ها در پی تحقیق و مباحثه پیرامون این روند، ابهاماتی وجود دارد. اول اینکه به نظر می رسد این روند، بسیار حکومتی و از بالا به پایین است و برخلاف آرمان انقلاب اسلامی که تمام امور باید با مشارکت مردم پیگیری شود به دنبال این است که امور را از سمت حاکمیت و دولت اصلاح کند و در انتهای مسیر به مردم می رسد. یعنی مرحله جامعه و امت اسلامی بعد از مرحله نظام و دولت اسلامی قرار دارد. دوم اینکه نگاه جهان در این فرایند کمرنگ است، یعنی در این فرایند ما تا مدتها همه ی همتمان معطوف به ساخت درون کشور است؛ طرح مسائلی چون اقتصاد مقاومتی این ذهنیت را تشدید می کند. آیا در جهان امروز که روابط بسیار گسترده شده است و اصلاح منطقه ای بدون اصلاح جهان تقریبا غیر ممکن است، چنین روندی امکان پذیر است ؟؟ و آیا منجر به منفعل شدن نظام و تحقق فرایند عادی سازی از سوی قدرت های جهان در آن نمی شود؟
اشاره حیدر عباسی به مراحل تکامل انقلاب اسلامی و ناکامی حاکمیت در تحقق آن در سخنان امام خامنه ای هم آمد که این نشان میدهد موضوع مد نظر نامبرده در سخنرانی طلاب دیگر هم بیان شده بود. این که حاکمیت برای تکامل انقلاب اسلامی نقش مهمتری برای خودش قائل باشد نه تنها قابل انتقاد نیست، بلکه میتواند قابل تقدیر و مسئولیت شناسانه هم باشد و چه بسا اگر برعکس بود احتمالا حاکمیت و نظام به فرار از مسئولیت متهم میشد، بالاخره باید بپذیریم که مردم در موفقیت انقلاب نقش محوری داشته اند و امروز حاکمیت مکلف است در مسیر تحقق مراحل پیشرفت انقلاب اسلامی، هم گام بردارد و هم برای حرکت جامعه بسترسازی نماید که این مسئله در بین سخنان امام خامنه ای هم مورد اشاره قرار گرفت که ما پس از تشکیل نظام اسلامی هنوز به مراحل دولت اسلامی و جامعه اسلامی نرسیده ایم که همین از سوی برخی به عنوان یک اعتراف شجاعانه احتمالا در برابر نقدی آزادانه معرفی شد و البته در تحقق همین هم، مردم نقش همراهی و مطالبه گری را دارا هستند و این طور نیست که مردم کنار بنشینند تا انقلاب مراحل تکامل را بپیماید بلکه با انتخابها، با حمایتها، با مطالبات میتوانند نقش برجسته ای ایفا کنند. و اما بحث اقتصاد مقاومتی که حیدر عباسی گویا در باور آن مسئله دارد و آن را عامل منفعل شدن در برابر قدرتهای جهانی میداند حال این که این تصور حاکی از تناقضات درونی وی است. این که حیدر عباسی از سویی بر پایبندی بر آرمانها تأکید دارد و از سوی به لوازم این پایبندی که ایجاد استحکام داخلی در برابر فشارهای خارجی است اعتقاد ندارد در تناقض شدید با یکدیگر هستند. بالاخره وقتی قرار باشد جمهوری اسلامی بر آرمانهایی مثل استکبارستیزی و حمایت از محرومان و مسلمانان جهان ایستادگی کند باید در برابر فشارهایی که با ابزارهای اقتصادی مثل تحریم بر کشور وارد میشود مقاومت کند و این ابزارها در اقتصاد مقاومتی با درونزایی و برون نگری قابل تحقق است.
۲- به نظر می رسد در پی کارهای ناصحیح انجام شده در این سالیان پدیده ولایت اشتباهی جا افتاده و پدیده جدیدی به نام ولایت بسندگی متولد شده است. یعنی سنت بسنده کردن به حاشیه نویسی و دسته بندی بیانات حضرتعالی شکل گرفته است. به نحوی که نه تنها انتقاد داشتن به حضرت عالی، موجب خروج از دایره انقلابیگری شده است، بلکه مواجهه با اندیشه های دیگر اندیشمندان هم موجبات این خروج را فراهم می کند. شما چندین بار قبلا فرموده اید که ولایتِ در نظر را قبول ندارید، آیا از منظر حضرت عالی آیا در حوزه ها و دانشگاه ها نباید فضای آزاد وجود داشته باشد، تا پیرامون مسائل انقلاب فکر کرد؟ آیا تمام فعالیتهای فکری پیرامون اندیشه انقلاب تنها زمانی درست است که محدود به بیانات حضرت امام و حضرت عالی باشد؟ و این مساله به ضرر خود این اندیشه ها نیست؟
دقیقا برخلاف القائاتی که در متن حیدر عباسی صورت میگیرد، امام خامنه ای به شدت و بارها از تشکیل کرسیهای آزاد اندیشی در دانشگاه ها و حوزه ها حمایت کرده اند ولی اینها دلیل نمیشود ولایتمداران را با عباراتی مثل ولایت بسندگان مورد توهین قرار گیرند و یا ولی فقیه به تلاش برای ولایت بسندگی متهم شوند! البته نکته ای که در این میان وجود دارد شیوه اداره حوزه هاست، یعنی با وجود این که در نظام اسلامی به سر میبریم اما حوزه ها به درست یا به غلط میکوشند استقلال خود را حفظ نمایند و امروز شاهدیم که در حوزه ها، حتی بعضا طلاب و اساتیدی حضور دارند و فعالیت میکنند که با نگاه امام خامنه ای دچار زاویه هستند و همان طوری که امام خامنه ای فرمودند، طلابی مانند حیدر عباسی باید برای آرمانی شدن حوزه ها، تلاش و حتی مبارزه کنند نه این که منتظر باشند همه مشکلات با دستور و حکم حکومتی مرتفع شوند. در تفاوت نگاه باز امام خامنه ای با نگاه رایج در بسیاری از حوزه ها همین بس که ایشان در همین سخنرانی اخیر و سخنرانیهای قبلی خویش مکرراً بر لزوم استفاده از بستر فضای مجازی تأکید کرده اند.
۳- دریافت بسیاری از جوانان انقلابی، غلبه ی جدی مصلحتها بر آرمان ها در وضعیت امروز انقلاب است. آنها مداوم و پی در پی مشاهده میکنند که در تک تک آرمان ها همچون عدالت، آزادی، استکبارستیزی، پیاده سازی شریعت و ساده زیستی مسئولین؛ «مصلحتها» غلبه یافته اند و آرمانها به حاشیه رفته اند. از موارد این غلبه می توان به حاکم شدن گفتمان امنیت و منافع ملی بر آزادیهای فردی و اجتماعی و مسائلی چون تشکیل جبهه جهان مستضعفین اشاره کرد. از طرف حضرت عالی بارها فرموده اید، که اگر انحراف جدی در انقلاب پیش بیاید من وظیفه خود میدانم مانع آن شوم. سوال این طیف از جوانان این است که چه حد یقف برای این مصلحت سنجی ها وجود دارد و تا کجا میتوان گفت یک نظام با وجود این مصلحت سنجی ها در مست آرمانها باف مانده است؟ به عبارتی از نظر حضرت عالی چه زمانی درست است که مانع این مصلحت سنجی ها شوید ؟
این حرف حیدر عباسی که ما بعضاً در مسیر تحقق آرمانها گام برنمیداریم و حتی در برخی مقاطع از آنها دور میشویم حرف صحیحی است اما تقبیح واژه مصلحت سنجی در خصوص مقابله با این شرایط ریشه در عدم واقع بینی دارد. وقتی حوزه، طلاب، مذهبیها، مسئولان و حتی مردم، به دلایلی نسبت به برخی آرمانها مثل استکبارستیزی دچار تردید یا احتیاط میشوند، نظام یا باید بکوشد واقع بینانه مردم را با ایجاد و امکان فرصت تجربه، به پذیرش حقانیت آرمانها هدایت کند و یا به قول همین طلبه، با حکم حکومتی و ولایت بسندگی بکوشد همه را حتی بدون باور قلبی نسبت به آرمانها، به رعایت آنها و حرکت در مسیرشان و هزینه دادن بابت تحقق آرمانها ملزم نماید که قطعاً این روش شاید در کوتاه مدت اثر داشته باشد اما بذر تردید را با کود اکراه همراه خواهد کرد و به تدریج فاصله با آرمانها را بیشتر خواهد کرد.
۴- مساله ی دیگر قرار گرفتن کارامدی عرفی (مثل اقتصاد، فناوری و رفاه) به عنوان معیار اصلی موفقیت نظام در بین مسئولین است. حتی حضرت عالی در بیانات ابتدای همین امسال در شمردن موفقیتهای نظام اسلامی تقریبا اشاره ای به آرمان های متعارف انقلاب همچون عدالت، آزادی، و یاری محرومین نکردید، بلکه غالب سخن شما در معیارهای عرفی حکومتهای روز دنیا بود. سوال این جاست که آیا شما حقیقتٱ این معیارهای عرفی را معیار اصلی در موفقیت نظام میدانید ؟ آیا ما هم باید نظام را با همین معیارها بسنجیم ؟ همچنین امروز به تبع گسترش این گفتمان، مشاهده میشود که از دانشگاه ها و حوزه ها سیاست زدایی می شود. یعنی به بهانه کار علم و جهاد اقتصادی، امر سیاست و مبارزه و پرداختن به اندیشه های انقلاب کمرنگ میشود؛ آیا شما چنین اتفاقی را قبول دارید؟
نداشتن نگاه واقع بینانه در قبال مسائل در این بند از متن حیدر عباسی نیز به وضوح قابل تشخیص است، نگاه آرمانگرایانه به انقلاب در حالی که واقعیات در نظر گرفته نشود قطعا به هدفی جز تضعیف انقلاب ختم نمیشود، بخواهیم یا نخواهیم، برای این که انقلاب در مسیر آرمانهای معنوی خود گام بردارد نمیتواند به زندگی مادی مردم بی توجه باشد و توقع همراهی مردم و الگوگیری دیگر کشورها را نیز داشته باشد، یک اقتصاد ضعیف، وابسته، منفعل، نفتی، جامعه ای فقیر، دارای تبعیض و فاسد قطعا نه تنها نمیتواند هیچ جذابیتی برای همراهی با انقلاب ایجاد کند بلکه حاکی از عدم موفقیت این نظام خواهد بود و به قول معصوم، فقر که از در وارد شود، ایمان از آن خارج میشود و به قول قدیمیهای خودمان، شکم گرسنه ایمان نمیشناسد.
۵- آنچه بسیاری از جوانان مشاهده می کنند، گسترش روز به روز فساد و اشرافیت سیاسی و اقتصادی، در نهادهای انتخابی و انتصابی نظام است. از باب گزارش فضا باید عرض کنم که زمزمه ی ناکارامدی و فساد برخی زیرمجموعه ها و منصوبین شما نیز در بین بسیاری از این جوانان دلبسته ی انقلاب، جدی است. در چند سال اخیر نیز بارها در دیدارهای دانشجویی این مساله به عرض تان رسیده است، اما این جوانان از پاسخهای شما احساس اقناع نکردند. آنها در بسیاری از حوادث ناگوار کشور حضور یا رضایت اطرافیان و منتصبین شما را مشاهده می کنند. از برجام گرفته تا آی پی سی، از فساد و بی عدالتی قوه ی قضائیه گرفته تا ناکارامدی های نهادهای مقدس مثل شوراینگهبان. از آنجا که شما از این جوانان خواسته اید که آتشبهاختیار باشند؛ سوال شان این است که آیا این فرمان صرفا محدود به نهادهای انتخابی است یا شامل انتصابها نیز می شود. اگر میشود چه سازوکاری برای تحقق این مطالبه وجود داردکه تبعاتامنیتی هم برای شخص و تشکل نداشته باشد ؟ آنچه این جوانان دریافت می کنند، عدم تمایل شما به برخود تند و هزینه آور برای بستن دست این حلقه هاست. حتی این جوانان دیگر خطبه های غرّای گذشته ی حضرتعالی در برخورد جدی با فساد مسئولی را هم نمی شنوند. از آنجا که فضای آرام و باثبات، بهترین بستر برای رشد این قانوندانهایقانونگریز است، آیا از نظر حضرتعالی نظام نیاز به یک جراحی ندارد؟ آیا این تصور درست است یا اینکه مصلحت وجود دارد برای عدم برخورد با این مسئولین ؟؟ آیا با ادامه یابی این وضعیت نباید نگران این بود که در آینده انقلاب تمام راههای بالا آمدن و تاثیر گذار شدن نسل نواندیش و پاکدست، بسته شود؟ در پایان باید عرض بکنم طرح این مسائل از باب رساندن ذهنیت جوانان به محض حضرت عالی و تمسک به توصیه ی النصیحه لائمه المسلمین از جانب دوستداران شماست.
این بخش از سخنان حیدر عباسی و حتی بخشهای گذشته به خوبی نشان میدهد که بیش از این که دنبال سوال باشد، متأسفانه در پی القا است، القائاتی که بعضا به وضوح با تهمت همراه هستند که نمونه شان را در این القا که منتصبین امام خامنه ای در شکل گیری برجام نقش داشته اند به وضوح میبینیم در صورتی که در این خصوص دفتر امام خامنه ای تکذیبیه کاملی را در القاء این نظر که امام خامنه ای یا منصوب ایشان، در رد یا تأیید برجام به مجلس ابلاغ کرده باشند صادر کردند! درباره موارد دیگری مثل قراردادهای IPC هم برای کسانی که این قراردادها را دنبال کردند کاملاً اشکار است که ایشان در جهت اصلاح این قراردادها شروطی را تعیین کردند و به هیچ وجه با بی تفاوتی از کنار آن رد نشدند و چه درباره برجام و چه IPC و چه سند آموزشی ۲۰۳۰، به طی مراحل قانونی آن تأکید داشتند. اما این تلقی که امام خامنه ای هیچ ورودی نداشته اند قطعا اشتباه است اما بازهم به مسئله مصلحت میرسیم، آری! مصلحت نیست بدون این که مردم به بی فایده بودن توافق و مذاکره با آمریکا پی نبرده اند، راه توافق با آمریکا یا پایبندی به توافقی که بارها از سوی او نقض شده است، سد گردد. مصلحت این است که مردم همانطوری که به خاطر شرایطی که در تحریمهای سخت و سوءمدیریتهای دولت دهم متحمل شدند به تفکر توافق با آمریکا رأی دادند خودشان به این تفکر نه بگویند و البته همانطوری که همه شاهد بودیم، ایشان راه مذاکره در سایر موضوعات (غیرهسته ای) را بستند یا سند ۲۰۳۰ را که بدون طی مراحل قانونی تصویب و اجرایی شده بود را از طریق قانونی به سمت لغو هدایت کردند، پس به جای این که از واژه مصلحت به عنوان یک عبارت زشت و توهین آمیز استفاده شود باید به عنوان یک واژه راهبردی مورد دقت قرار گیرد و البته طلابی مانند حیدر عباسی و دانشجویان انقلابی باید بکوشند شرایط را به نحوی به پیش ببرند که نظام بابت فاصله بین آرمانها و واقعیات، مجبور به مصلحت سنجی نشود. نکته دیگر درباره انتقادهایی است که با سیاه نمایی محض انجام میشود که قطعا بین این سیاه نماییهای و نتیجه ای که نهایتا گرفته میشود ارتباط وجود دارد، اگر بخواهیم طوری سخن بگوییم که انگار شورای نگهبان و قوه قضاییه سراسر فساد و تخلف و ناکارآمدی هستند خب بدیهی است که تیر انتقاد از قلب این نهاده به سمت کلیت نظام حرکت خواهد کرد. قطعاً حقیر که بارها چه به قوه قضاییه و شورای نگهبان و چه سایر نهادهای انقلابی و قوا انتقاد کرده ام قائل به این نیستم که آتش به اختیار صرفا به نهادهای انتخابی برمیگردد لیکن همانطوری که انتقاد به دولت و مجلس باید منصفانه، فنی، مودبانه و با در نظر گرفتن محدودیتها باشد، انتقاد به نهادهای انتصابی نیز باید چنین باشد و نه این که مثلا چون شورای نگهبان فلان نامزد را که نسبت به او موضع خاصی داریم، تأیید یا رد کرده است یا این که نتیجه انتخابات را پذیرفته است، او را ناکارآمد بخوانیم و یا چون فلان پرونده قضایی دچار اطاله شده است کلیت قوه قضاییه و نظام را زیر سوال ببریم! حیدر عباسی در انتهای بحثش نیز از لزوم جراحی در نظام سوال میکند که البته طبیعی هم بود، وقتی تصور این باشد که کلیت نظام را فساد و ناکارآمدی فراگرفته است باید هم به نتیجه ای مثل جراحی ختم شود و البته درباره این جراحی باید صراحتاً مسئله را تبیین میکرد، این جراحی را چه کسی و چطور باید انجام دهد! مثلا این که مجلس و دولت و همه نهادها را برکنار کند و دوباره افرادی جدید به کار گمارد؟! آیا چنین تصمیمی از سوی مردم و جامعه قابل پذیرش است؟! آیا برای انتصابات و انتخابات جدید باید از کره های دیگری نیرو بیاوریم یا بازهم باید بین همین داشته ها بگردیم و پیدا کنیم؟! پس دقیقا برخلاف آنچه که این طلبه عزیز تلقی کرده است، ما در همه ابعاد، چه در بعد گفتمان سازی، چه کارهای فرهنگی، چه تشکیلات سازی، چه تربیت نیرو به کارهای بلندمدت نیاز داریم و اگر یک جراحی هم قرار باشد انجام شود، این کار باید با خواسته جامعه و مردم صورت گیرد، باید برای تسری گفتمان اصیل انقلاب در تمام سطوح جامعه اینقدر تلاش کرد تا اولا خود جامعه با خواست و اراده و تصمیمات و انتخابهای خود به سمت اعتلای انقلاب اسلامی گام بردارد و ثانیاً دست رهبر جامعه برای تحول در نهادهای انتصابی باز باشد.